متنی بسیار آموزنده خواهشا تا آخر بخونید

متنی بسیار آموزنده خواهشاً تا آخر بخونید...

شاهزاده ای تصمیم گرفت ازدواج کند......
و موضوع را به وزیر دربار که از هوش بالایی برخوردار بود در میان گذاشت...

وزیر دستور داد تا تمام دختران شهر هرکدام غذایی بپزند و برای شاهزاده بیاورند......

روز موعود فرا رسید و دختران شهر هرکدام با غذای لذیذ خود آمده بودند تا بخت خود را امتحان کنند........
در میان آنها دختر ی بود که چهره زیبایی نداشت و همه وی را مسخره میکردند و با زخم زبانشان او را آزار میدادند........

از قضا شاهزاده به سراغ دختر میرود و به او میگوید تو چگونه به خودت اجازه جسارت داده ای مگر نمیدانی من شاهزاده ام و زن من باید زیبا باشد........

در این لحظه اشک از چشمان دختر جاری میشود و با التماس میگوید سرورم شما کمی از غذای من میل کنید.......

با مساعدت آن غذا را میل میکند و از دست پخت دختر خوشش می آید و به دختر میگوید : راز این غذای دلچسب چیست ؟؟؟......

دختر اشک از چشمان خود پاک میکند و با لحنی مظلومانه میگوید: روغن فرد اعلا ... این روزا یعنی اویلا !!!.......

(اگه فحش بد ید دیگه ازاین داستانهای آموزنده نمیذارما)
دیدگاه ها (۱۳)

عموپورنگ ده سال بعد:.............کی از همه ادمین تره؟من من م...

رفیقم زنگ زده بی مقدمه میپرسه میدونی قیمت نبات چنده؟ میگم ...

دیروز تلفنم زنگ خورد شمارش 00000000000بود.گفتم لابد جای مهمی...

طالع بینی تیپ زدن فروردین : اینا خیلی هنر کنن بتونن پیژامه س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط