ته:بله؟میخوای یونتان رو ببینی؟منم که هویجم

ته:بله؟میخوای یونتان رو ببینی؟منم که هویجم
ا.ت:اییی یونتان بچم حتما دلش برام تنگ شده
ته:هوی می‌شنوی چی میگم
ا.ت:کر که نیستم ایششش اتفاقا نارنجی هم پوشیدی کپی پیس هویج شدی
ته:من ریدم تو این زندگی که ی سگ از من مهم تره(ناراحت)
ماشین رو روشن کرد و راه افتاد تو راه بودیم که نگاهم بهش افتاد هنوز ناراحت بود
ای خدا فداش شم حتما حسودیش شده ولی آخه به ی سگ؟
ولش کن بزار از دلش در بیارم گناه داره بچم
ا.ت:می‌دونستی چقدر عاشقتم
ته:اوم جالبه
ا.ت:بزن بغل ی دقیقه
توجهی نکرد
ا.ت:هوی کری میگم بزن بغل
یجا که خلوت بود وایساد
ته:چیه؟
ا.ت:به من نگاه کن
تهیونگ بی تفاوت به من به جلو نگاه میکرد سرش رو گرفتم و به سمت خودم کشیدمش و آروم بوسیدمش
ا.ت:من تورو خیلی دوست دارم آقای حسود بعدشم اون ی سگه تو عشقمی زندگیمی همه چیزمی
یهو جایی که بوسیده بودم رو با پشت دستش پاک کرد
ا.ت:یاااااا
ته:برو همون یونتانت رو ببوس
ا.ت:میدونی چیه
ته:هوم چیه؟
ا.ت:لیاقت نداری تو هم برو اون آیلا ی عنتر رو ببوس(آیلا یکی از دخترای نچسب و جلف کلاسه که همش خودش رو می چسبونه به تهیونگ)
میخواستم از ماشین پیاده شم که...


اینم از پارت دو امیدوارم خوشتون اومده باشه 💗🧷