اکنون رخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید

اکنون رَخت به سراچه ی آسمانی دیگر خواهم کشید .

آسمان ِ آخرین

که ستاره ی تنهای آن

تویی .



آسمان ِ روشن

سرپوش بلورین ِ باغی

که تو تنها گل آن ، تنها زنبور آنی .

باغی که تو

تنها درخت آنی

و بر آن درخت

گلی ست یگانه

که تویی .



ای آسمان و درخت و باغ ِ من ، گل و زنبور و

کندوی من !

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره ی خوابی خواهم کشید

که تنها رؤیای آن

تویی .
دیدگاه ها (۱)

محدویتی ندارم برای اظهار .بوسه های توگنجشککان پرگوی باغ اند

شب خوشخورشید ...در نگاهت همه ی مهربانی هاست :قاصدی که زندگی ...

به سکوتم....به قوی ترین سلاحم احترام بگذار.

چه‌قدر خوب استکه صبح بیدار شویبه تنهاییو مجبور نباشی به کسی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط