می بوسمت در عکس هایت، گرم و پنهانی
می بوسمت در عکس هایت، گرم و پنهانی
می خواهمت، میخواهمت اما نمیدانی
من مانده ام مانند ِ رودی شور و گل آلود
سردر گمم در دستِ تقدیرِ بیابانی
آه ای پرستو لانه میسازم برایت باز
دل در سفر داری ،کنارِ من نمی مانی
دیگر دلم دست از دعا برداشته،شاید
حل میشود این درد با اورادِ شیطانی
لعنت به قلبِ عاشقی که تکیه زد هربار
بر نعش ِ دیواری گِلی ،در بین طوفانی
دارد خودم هم می رود از خاطرم کم کم
مانند ِ شهری سوخته درگیرِ ویرانی
دارم خودم را میکشم، بدجور زجر آور
با شعر های لعنتی با چایِ لیوانی
مجنون نباید از لیلا با خبر باشد
می خواهمت میخواهمت اما نمی دانی
می خواهمت، میخواهمت اما نمیدانی
من مانده ام مانند ِ رودی شور و گل آلود
سردر گمم در دستِ تقدیرِ بیابانی
آه ای پرستو لانه میسازم برایت باز
دل در سفر داری ،کنارِ من نمی مانی
دیگر دلم دست از دعا برداشته،شاید
حل میشود این درد با اورادِ شیطانی
لعنت به قلبِ عاشقی که تکیه زد هربار
بر نعش ِ دیواری گِلی ،در بین طوفانی
دارد خودم هم می رود از خاطرم کم کم
مانند ِ شهری سوخته درگیرِ ویرانی
دارم خودم را میکشم، بدجور زجر آور
با شعر های لعنتی با چایِ لیوانی
مجنون نباید از لیلا با خبر باشد
می خواهمت میخواهمت اما نمی دانی
۳۵۱
۲۳ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.