چه حالی می دهد باران، ولی تنها کنار تو
چه حالی میدهد باران، ولی تنها کنار تو
دو جرعه چای، یک فنجان، ولی تنها کنار تو
نگاه دانههای برف، در این صبح زمستانی
تَ تق تق، چانهی لرزان، ولی تنها کنار تو
نشستن توی کلبهی عشق و"ها" کردن به دست ماه
که تکیه داده بر ایوان، ولی تنها کنار تو
چه حالی میدهد بوسه، چه حالی میدهد لبخند
حکایات لب و دندان، ولی تنها کنار تو
ببین این ژاکت کهنه کنار تو چه میآید
دلم شاد و لبم خندان، ولی تنها کنار تو
چه روزی میشود امروز، عجب عصرانهای بهبه
کمی سبزی، پنیر و نان، ولی تنها کنار تو
دلم یک شعر میخواهد، ردیفش عشق، وزنش تو
چه غوغایی کند "عشقی"، ولی تنها کنار تو
دل بی آشیانم را به دریا میزنم امشب
چه حالی میدهد باران، ولی تنها کنار تو
دو جرعه چای، یک فنجان، ولی تنها کنار تو
نگاه دانههای برف، در این صبح زمستانی
تَ تق تق، چانهی لرزان، ولی تنها کنار تو
نشستن توی کلبهی عشق و"ها" کردن به دست ماه
که تکیه داده بر ایوان، ولی تنها کنار تو
چه حالی میدهد بوسه، چه حالی میدهد لبخند
حکایات لب و دندان، ولی تنها کنار تو
ببین این ژاکت کهنه کنار تو چه میآید
دلم شاد و لبم خندان، ولی تنها کنار تو
چه روزی میشود امروز، عجب عصرانهای بهبه
کمی سبزی، پنیر و نان، ولی تنها کنار تو
دلم یک شعر میخواهد، ردیفش عشق، وزنش تو
چه غوغایی کند "عشقی"، ولی تنها کنار تو
دل بی آشیانم را به دریا میزنم امشب
چه حالی میدهد باران، ولی تنها کنار تو
۳.۱k
۱۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.