کولبرهای کشته شده در سردشت به روایت خانوادههایشان
کولبرهای کشته شده در سردشت به روایت خانوادههایشان ـ ۳
«سه سال و نیم پیش با شیرزاد ازدواج کردم. او درست روز تولد دو سالگی باران کشته شد. من از طریق روزنامه سردشت در تلگرام باخبر شدم که کولبرها زیر برف رفتهاند و بعدش با فامیلمان رفتیم سمت کوهستان و آنها پیدایش کردند.»
او از دخترش می گوید و روزهای سخت سه سال و نیم گذشته: «مغز دخترم تنبل است، هنوز حرف نمیزند و نمی تواند راه برود. ما باید هفته ای سه بار او را به فیزیوتراپی می بردیم. شیرزاد کارگر فصلی بود ولی چون در زمستان کار نیست و دیگر نمی توانستیم هزینه فیزیوتراپی او و کرایه خانه مان را بدهیم، او برای کولبری رفت. ما ماهی ٣٠٠ هزار تومان اجاره می دهیم. بیمه سلامت همگانی هستیم ولی هزینه درمان دخترم را بیمه نمی دهد.»
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
«سه سال و نیم پیش با شیرزاد ازدواج کردم. او درست روز تولد دو سالگی باران کشته شد. من از طریق روزنامه سردشت در تلگرام باخبر شدم که کولبرها زیر برف رفتهاند و بعدش با فامیلمان رفتیم سمت کوهستان و آنها پیدایش کردند.»
او از دخترش می گوید و روزهای سخت سه سال و نیم گذشته: «مغز دخترم تنبل است، هنوز حرف نمیزند و نمی تواند راه برود. ما باید هفته ای سه بار او را به فیزیوتراپی می بردیم. شیرزاد کارگر فصلی بود ولی چون در زمستان کار نیست و دیگر نمی توانستیم هزینه فیزیوتراپی او و کرایه خانه مان را بدهیم، او برای کولبری رفت. ما ماهی ٣٠٠ هزار تومان اجاره می دهیم. بیمه سلامت همگانی هستیم ولی هزینه درمان دخترم را بیمه نمی دهد.»
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
- ۸۰۱
- ۱۷ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط