💠 پدرم همیشه به ما می گفت که در خوردن و خوابیدن زیاده روی
💠 پدرم همیشه به ما می گفت که در خوردن و خوابیدن زیاده روی نکنیم؛ چون انسان قانع هیچ وقت تسلیم زور نشده و در برابر زر و زیور دنیا، وسوسه نمی شود.
آیت الله شهید سید حسن مدرس (۱۲۴۹ تا ۱۳۱۶ هجری شمسی)
با هم بخشهایی از زندگی ایشان را میخوانیم :
🔹 روزی که رضاخان یقه او را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار کشید و فریاد زد، «سید! آخر تو از جان من چه می خواهی؟»، مرحوم مدرس بی آنکه ذره ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد، «می خواهم که تو نباشی! »
🔹 شهید مدرس میگوید : با خودم فکر می کردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیر اسلامی رو به ترقی!
چندین روز فکر می کردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند؛ ولی ممالک دیگر سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است، ممکن هم هست (در انتخاب دینشان) اشتباه هم کرده باشند (اما همان مرام اشتباه را هم با سیاستشان گرده زده اند و در مسیر تحقق آن هستند)
🔹 دختر ایشان می گوید:
بسیار اتفاق می افتاد پدرم بدون قبا یا پیراهن در حالی که عباش را به خود پیچیده بود به خانه می آمد. می دانستیم که او برهنه ای را در راه دیده و لباس خویش را بدو بخشیده است.
روزی به ایشان گفتیم: اجازه بدهید ده بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.
ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره می کنیم نیاز پیدا کند، به همین مقدار که برای پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است، تهیه کنید.
🔹 روزی یکی از طلاب که به نفع مدرس و رفقای او در انتخابات تهران کوشش فراوان کرده و به همین جهت از درس و امتحان، یک هفته باز مانده بود، اصرار داشت حقوق همان هفته را بگیرد.
مدرس با تذکر اینکه حاضر است سه برابر شهریه مدرسه از محل دیگری به وی پرداخت کند، از دادن شهریه به آن طلبه خودداری نمود.
حتی در پاسخ یکی از حاضران که می خواست بدون این تذکر مدرس، وجه را در اختیار آن طلبه قرار دهد گفت:
«خیر! این نوعی تزویر است، او باید بداند که مزد کار دیگر را از محل خودش می گیرد، اما پرداخت شهریه مدرسه، به درس خواندن منوط است و بس.»
▪ ️ آرامگاه این شهید مجاهد در شهر کاشمر زیارتگاه عموم مردم است.
#والیان_نور #باز_آی #بخون
آیت الله شهید سید حسن مدرس (۱۲۴۹ تا ۱۳۱۶ هجری شمسی)
با هم بخشهایی از زندگی ایشان را میخوانیم :
🔹 روزی که رضاخان یقه او را گرفت و او را با خشم به کنج دیوار کشید و فریاد زد، «سید! آخر تو از جان من چه می خواهی؟»، مرحوم مدرس بی آنکه ذره ای ترس به دل راه بدهد، با لهجه شیرین اصفهانی جواب داد، «می خواهم که تو نباشی! »
🔹 شهید مدرس میگوید : با خودم فکر می کردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیر اسلامی رو به ترقی!
چندین روز فکر می کردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند؛ ولی ممالک دیگر سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است، ممکن هم هست (در انتخاب دینشان) اشتباه هم کرده باشند (اما همان مرام اشتباه را هم با سیاستشان گرده زده اند و در مسیر تحقق آن هستند)
🔹 دختر ایشان می گوید:
بسیار اتفاق می افتاد پدرم بدون قبا یا پیراهن در حالی که عباش را به خود پیچیده بود به خانه می آمد. می دانستیم که او برهنه ای را در راه دیده و لباس خویش را بدو بخشیده است.
روزی به ایشان گفتیم: اجازه بدهید ده بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.
ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره می کنیم نیاز پیدا کند، به همین مقدار که برای پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است، تهیه کنید.
🔹 روزی یکی از طلاب که به نفع مدرس و رفقای او در انتخابات تهران کوشش فراوان کرده و به همین جهت از درس و امتحان، یک هفته باز مانده بود، اصرار داشت حقوق همان هفته را بگیرد.
مدرس با تذکر اینکه حاضر است سه برابر شهریه مدرسه از محل دیگری به وی پرداخت کند، از دادن شهریه به آن طلبه خودداری نمود.
حتی در پاسخ یکی از حاضران که می خواست بدون این تذکر مدرس، وجه را در اختیار آن طلبه قرار دهد گفت:
«خیر! این نوعی تزویر است، او باید بداند که مزد کار دیگر را از محل خودش می گیرد، اما پرداخت شهریه مدرسه، به درس خواندن منوط است و بس.»
▪ ️ آرامگاه این شهید مجاهد در شهر کاشمر زیارتگاه عموم مردم است.
#والیان_نور #باز_آی #بخون
۱۹.۱k
۱۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.