دستاشو نگاه میکردم

دستاشو نگاه میکردم!
گفت: هی حواست کجاست؟کجارو نگاه می‌کنی؟با تو حرف می‌زدما!
گفتم: دستات حیف نیستن؟
با تعجب به دستاش نگاه کرد
گفتم: دستات حیفن که کسی نیست که محکم بگیرتشون یه جوری که هیچوقت احساس سرما نکنن. یکی که هر دفعه که میگیرتشون محکم فشار بده که مبادا یادت بره دوست داره؛ یکی که دوست داشته باشه، دستات؛ دستای تو خیلی حیفن...
سرشو آورد بالا زل زد تو چشمام، دستشو گرفت سمتم...
گفت: میشه نذاری دستام حیف بشن؟
دیدگاه ها (۱)

قبل از اینکه بیفتی روی زمین ، چند تا مشت رو میتونی تحمل کنی؟

اونقدر تلاش کن که ازت به عنوان قهرمان یاد کنن و اونقدر خسته ...

بدن آدما فقط کالبدیه برای اون هدیه‌ واقعی که توی وجودشون هست...

اگه واقعا منو نمیبینی پس بذار یه چیزیو بهت بگم.من اینجام‌.وق...

کیوت ولی خشن پارت ۸کوک تو ذهنش :وقتی خدمتکارم قهومو اورد نشس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط