ای خدا یار من آنجاست حواس

ای خــــــــــــــــــــدا یار من آنجاست، حواســـــــــــــــت باشد،

او نشان کرده ی اینجاس،حواســــــــــــت باشد،

یار من موی سرش قیمت صدفرهاد است،

قصه اش قصه ی فرداست حواســـــــــــــت باشد،

گرچه بدجور شکسته دل تنگ مرا...،

همچنان شاه غزل هاست حواســـــــــــت باشد،

او نگاهم نکند یا نخرد حرف مرا،

هرچه هست بین خودماست حواســـــــــــــت باشد،

حرف یک عشق قدیمی ست که برعکس شده،

درد من درد زلیخاست حواســـــــــــت باشد،

آنچه فرهاد نوشته ست بر روی تن تو ،

شرح یک روز غم ماست حواســــــــــت باشد،

همه دلخوشی و زندگی ام بودن اوست،

برود آخر دنیا حواســــــــــت باشد

نگذاری احدی تیشه به رویش بزند،

شیشه عمر من آنجاست حواســــــــــــت باشد...
دیدگاه ها (۱)

یاد دورانی که دلها پاک بودچشمها گویای عشقی ناب بودعشقها بوی ...

صبح یعنیهمه شهرپرازبوی خداستعابری گفت:که این مطلق نادیده کجا...

سخت است درک کردن دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش ر...

تشخیص باطن کسی که دروغ می گوید از کسی که راست می گوید آسان ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط