سانمی وقتی که مونا هاشیرا شد چی گفت
سانمی وقتی که مونا هاشیرا شد چی گفت؟
《چرا درک نمیکنید که نمیتونم حضور یک شیطان رو قبول کنم؟! اونم مخصوصا اگر خواهر خود موزان باشه! شیاطین تمام خواهر و برادر هام رو کشتن! مجبورم کردن مادرم رو با دست های خودم بکشم! از برادرم گنیا جدا شدم! حالا از من میخواید که...میخواید که..... یک شیطان رو به این راحتی قبول کنم؟!》
آره خلاصه-
《چرا درک نمیکنید که نمیتونم حضور یک شیطان رو قبول کنم؟! اونم مخصوصا اگر خواهر خود موزان باشه! شیاطین تمام خواهر و برادر هام رو کشتن! مجبورم کردن مادرم رو با دست های خودم بکشم! از برادرم گنیا جدا شدم! حالا از من میخواید که...میخواید که..... یک شیطان رو به این راحتی قبول کنم؟!》
آره خلاصه-
- ۴.۸k
- ۱۹ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط