دوباره برایت شعر می نویسم

دوباره برایت شعر می نویسم
اگر چه خواب در چشم ما همیشگی‌ست
و لباس هایم را دوستانت اتو می زنند
اگر چه درختان و جدول های خیابان مشکوکند
و برای بهار نایی نمانده است
اگر چه ما شاعران از هر انگشتمان یک زن می ریزد
دوباره برایت شعر می نویسم
جهان بدون شعر
زنی است
که صورتش سوخته است
دیدگاه ها (۱)

تُ قَشَنگ تَرین چیزي هَستي کِه تو قَلبَم نِگَه میدآرَم

ای آنکه مرا برده‌ای از یاد،کجایی . . . ؟!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط