از دیروز آمدهام

از دیروز آمده‌ام
و در یک قدمی فردا
لحظه‌ها را به انتظار نشسته‌ام
اُمید همین حوالیست
میان هجای کلماتی که بر لبانت جاریست
تو می‌خندی و من بیشتر دوستت می‌دارم...

#آینور_فاروقی
دیدگاه ها (۰)

در شب عشق ، که عشاق به هم آمیزندمن کنار غم تو خیره به تصویر ...

هیچوقت غمگین نباش …چرا که خوشبختی می‌توانداز درونِ تلخ‌ترینر...

عشق را باید با تمامِ گستردگی ‌اش پذیرفت.تنها در جسم نمی‌توان...

هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، دری دیگر باز ...

من و تو می دانیم زندگی در گذر است همچو آواز قناری در باغ من ...

یک روز، چشم باز می کنی و می بینیعزیزترین آدم زندگی ات، دیگر ...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط