cold Mafia (P9)
cold Mafia (P9)
تهیونگ : پس این دختر اسمش کیم ا.ت تمام مدت بعد از مرگ پدرش تو اسپانیا بوده پس مدارک اونجا بود درسته
کوک : اون دختر انگار منو نمیشناسه نمیدونه من کیم
تهیونگ : اینطور بهتره شاید از تو خوشش نیاد
کوک : چی میگی تو
تهیونگ : هیچی ولی از نظرم اگه امضارو ازش بگیری بزاری بره بهتره
کوک : عمرا*پوزخند*
تهیونگ : چی*تعجب*چرا
کوک : قرار نیس برا همیشه بره تا ابد اینجا میمونه کاری میکنم دلش به دست بیارم
تهیونگ : *عصبانی مچ دستش میگیره* موفق باشی جونکوک ولی اون ازت خوشش نمیاد*رفت*
کوک با خودش : *پوزخند* انتظار داری عاشقت بشه
از زبان تهیونگ : از وقتی ا.ت دیدم انگار فرشته دیدم این دختر هر پسری میتونه راحت جذب خودش کنه تا وقتی اون عوضی جونکوک دستت بهت نخوره کاری میکنم دلت بدست بیارم عروسک کوچولو*پوزخند*
صبح ویو :
از زبان ا.ت :
با نور خورشید چشامو وا کردم بد ترین درد احساس میکردم ولی الان کمی حالم خوبه دیدم زخم هام پانسمان شد ولی دلم بدجوری درد میکرد سرم چرخوندم که دیدم اون پسر نمیدونم اسمش چیه(جونگکوک)کنارم خوابیده بود یعنی اون نه انگار دیروز با شلاق منو پاره کرد ولی چرا هرچی بهش زل میزنم دست از زل زدن بر نمیدارم نزدیکش شدم دیدم مثل خرگوشا خوابیده غرق دیدنش شدم وقتی میخواستم موهاشو بکشم کنار اون چشاشو وا کرد دستم گرفت کشید سمت خودش منو محکم بغل کرده بود.
کوک : هیشش کوچولو
ا.ت : ولم کن روانی تو منو با شلاق میزنی الان داری ادای آدم خوبارو میاری*جدی،کیوت*
کوک که داشت با ذوق به چهره ی کیوت ا.ت زل میزد که دید ا.ت افتاد داشت ناله میکرد
کوک : ا.ت چیشده خوبی درد داری*نگران*
ا.ت : تو منو از..کجا میشناسی.اهههه(ناله)
کوک : ا.ت خوبی*نگران*
ا.ت : زیر دلم درد میکنه*گریه*
کوک : وایسا برم الان میام*رفت*
از زبان ا.ت :
لحاف کشیدم وقتی دیدم...شتت پر*یود شدم حالا چیکار کنم لحاف کثیف شده پد ندارم چطور ازش درخواست کنم اهههههههههه
کوک : ا.ت
ا.ت : عااا چیزه؟
کوک : جونگ کوک
ا.ت : چی؟
کوک : اسمم، اسمم جونگکوک میتونی کوک صدا کنی
ا.ت : *برگاش ریخته*
ادامه داره....
تهیونگ : پس این دختر اسمش کیم ا.ت تمام مدت بعد از مرگ پدرش تو اسپانیا بوده پس مدارک اونجا بود درسته
کوک : اون دختر انگار منو نمیشناسه نمیدونه من کیم
تهیونگ : اینطور بهتره شاید از تو خوشش نیاد
کوک : چی میگی تو
تهیونگ : هیچی ولی از نظرم اگه امضارو ازش بگیری بزاری بره بهتره
کوک : عمرا*پوزخند*
تهیونگ : چی*تعجب*چرا
کوک : قرار نیس برا همیشه بره تا ابد اینجا میمونه کاری میکنم دلش به دست بیارم
تهیونگ : *عصبانی مچ دستش میگیره* موفق باشی جونکوک ولی اون ازت خوشش نمیاد*رفت*
کوک با خودش : *پوزخند* انتظار داری عاشقت بشه
از زبان تهیونگ : از وقتی ا.ت دیدم انگار فرشته دیدم این دختر هر پسری میتونه راحت جذب خودش کنه تا وقتی اون عوضی جونکوک دستت بهت نخوره کاری میکنم دلت بدست بیارم عروسک کوچولو*پوزخند*
صبح ویو :
از زبان ا.ت :
با نور خورشید چشامو وا کردم بد ترین درد احساس میکردم ولی الان کمی حالم خوبه دیدم زخم هام پانسمان شد ولی دلم بدجوری درد میکرد سرم چرخوندم که دیدم اون پسر نمیدونم اسمش چیه(جونگکوک)کنارم خوابیده بود یعنی اون نه انگار دیروز با شلاق منو پاره کرد ولی چرا هرچی بهش زل میزنم دست از زل زدن بر نمیدارم نزدیکش شدم دیدم مثل خرگوشا خوابیده غرق دیدنش شدم وقتی میخواستم موهاشو بکشم کنار اون چشاشو وا کرد دستم گرفت کشید سمت خودش منو محکم بغل کرده بود.
کوک : هیشش کوچولو
ا.ت : ولم کن روانی تو منو با شلاق میزنی الان داری ادای آدم خوبارو میاری*جدی،کیوت*
کوک که داشت با ذوق به چهره ی کیوت ا.ت زل میزد که دید ا.ت افتاد داشت ناله میکرد
کوک : ا.ت چیشده خوبی درد داری*نگران*
ا.ت : تو منو از..کجا میشناسی.اهههه(ناله)
کوک : ا.ت خوبی*نگران*
ا.ت : زیر دلم درد میکنه*گریه*
کوک : وایسا برم الان میام*رفت*
از زبان ا.ت :
لحاف کشیدم وقتی دیدم...شتت پر*یود شدم حالا چیکار کنم لحاف کثیف شده پد ندارم چطور ازش درخواست کنم اهههههههههه
کوک : ا.ت
ا.ت : عااا چیزه؟
کوک : جونگ کوک
ا.ت : چی؟
کوک : اسمم، اسمم جونگکوک میتونی کوک صدا کنی
ا.ت : *برگاش ریخته*
ادامه داره....
۱۷.۱k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.