می گویند عکس ها طعم و بو ندارند
میگویند عکسها طعم و بو ندارند
اما برای من بعضی عکسها پر از عطر و
پر از مزهاند
عکسهایی که شاید به نظر خیلیها خیلی ساده بیایند
این عکس را در بازگشت از سفر #اربعین هنگام ورود به خاک ایران گرفتم.
اینجا شاید حتی هنوز کامل هم ایران نبود؛ چون آن بالا نوشته ایران و فلش زده به سمت سالنی که باید میرفتیم آنجا گذرنامهمان را مهر ورود میزدیم.
اما این محوطه با خاک قبلش که کاملا خاک عراق بود فرق میکرد.
اولش یکسری سرباز تمیز و واقعا خوشگل ایستاده بودند که آدم دلش میخواست تک تک بگیرد و ببوسدشان
بعد یک زمین تمیز داشت که خیلی جالب بود
و بعد یک دسشویی که شلنگ و فشار آب و آینه و روشویی و صابون و پاشوی و صف و خلاصه همهی پکیجش به راه بود.
بعد یک عالمه آدم که در راه ایستاده بودند و با هم با محبت حرف میزدند و خوشحالی ازشان میچکید.
نمازخانه داشت به چه تمیزی، کولرش خیلی مدل بالا نبود اما بادش را انگار بیشتر از هر کولر کنوود و مدل بالایی که دیده بودم دوست داشتم.
گفتم نمازخانه، راستی یک آخوند هم آنطرف دست به سینه ایستاده بود و دائم میگفت: قربونتون برم. خوش آمدید. فدای قدمهاتون بشم.
از همهی اینها گذشته، اینجا یک دل قرص داشت. حس امنیت داشت و کلی خاطرجمعی.
کسی توی دلت با دستهای چروکیده، لباسهایش را هی نمیشُست.
آسمانش قشنگ بود، ماه نصفه و نیمهاش قشنگ بود...
اینها را گفتم که بگویم این قاب برای من یک قاب شیرین و معطر است. اینجا من این شات را چکاندم که یادم بماند، خاکی که برایش خون داده شده باشد با هر خاکی فرق میکند...
ایران بهترین کشور دنیاست.
#ایران #وطن
اما برای من بعضی عکسها پر از عطر و
پر از مزهاند
عکسهایی که شاید به نظر خیلیها خیلی ساده بیایند
این عکس را در بازگشت از سفر #اربعین هنگام ورود به خاک ایران گرفتم.
اینجا شاید حتی هنوز کامل هم ایران نبود؛ چون آن بالا نوشته ایران و فلش زده به سمت سالنی که باید میرفتیم آنجا گذرنامهمان را مهر ورود میزدیم.
اما این محوطه با خاک قبلش که کاملا خاک عراق بود فرق میکرد.
اولش یکسری سرباز تمیز و واقعا خوشگل ایستاده بودند که آدم دلش میخواست تک تک بگیرد و ببوسدشان
بعد یک زمین تمیز داشت که خیلی جالب بود
و بعد یک دسشویی که شلنگ و فشار آب و آینه و روشویی و صابون و پاشوی و صف و خلاصه همهی پکیجش به راه بود.
بعد یک عالمه آدم که در راه ایستاده بودند و با هم با محبت حرف میزدند و خوشحالی ازشان میچکید.
نمازخانه داشت به چه تمیزی، کولرش خیلی مدل بالا نبود اما بادش را انگار بیشتر از هر کولر کنوود و مدل بالایی که دیده بودم دوست داشتم.
گفتم نمازخانه، راستی یک آخوند هم آنطرف دست به سینه ایستاده بود و دائم میگفت: قربونتون برم. خوش آمدید. فدای قدمهاتون بشم.
از همهی اینها گذشته، اینجا یک دل قرص داشت. حس امنیت داشت و کلی خاطرجمعی.
کسی توی دلت با دستهای چروکیده، لباسهایش را هی نمیشُست.
آسمانش قشنگ بود، ماه نصفه و نیمهاش قشنگ بود...
اینها را گفتم که بگویم این قاب برای من یک قاب شیرین و معطر است. اینجا من این شات را چکاندم که یادم بماند، خاکی که برایش خون داده شده باشد با هر خاکی فرق میکند...
ایران بهترین کشور دنیاست.
#ایران #وطن
۷۹.۷k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲