این قاصد از کدام زمین است مشک بوی


این قاصد از کدام زمین است مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست

بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است

بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است

بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است

دانی که چون همی‌گذرانیم روزگار
روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است

گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است

صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابر است

در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است


#عالیجناب_سعدی
دیدگاه ها (۳)

‌دین ما مهر تو و مذهب ما خدمت توتا نگویی که در این عشق تو ما...

عقل ڪجا پی برد شیوهٔ سودای عشقباز نیابی به عقل سر معمای عشق....

‌دلم را ورق می زنمبه دنبالِ نامی که گم شددر اوراق زرد و پراک...

‌من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط