پارت
پارت۵
رفتم که دیدم اون پسره که منو نجات داده پیش من نشسته اِی به خوشکی شانس هعیی آروم رفتم و کنارش نشستم و معلم هم ادامه درسش داد چرا دروغ از میترسیدم
برای همین ازش جزوه نخواستم رفتم اون جلویی گفتم
ا/ت:میشه جزوه و کتاب ها رو بدی؟
جیمین:آره حتما چه کیوتی
ا/ت: (لپ هاش سرخ شد)
جیمین: بیا این جزوه و اینم کتاب ها کاره دیگه ای داشتی بهم بگو باشه؟
ا/ت:باشه
بعد شروع کردم نوشتن تا زنگ خورد و اینم تموم شد خیلی دلم درد میکرد از قرص و دارو هم بدم میاد پس نمیخورم آروم آروم با کمک دیوار رفتم تو حیاط و رسیدم به کافه ی مدرسه واسه خودم شیر موز گرفتم و نشستم و شروع کردم خوردن شیرموز به فکر این بودم که اون پسر جلویی چه قدر مهربونه باهاش دوست بشم آره دوست میشم خودشه
جیمین:به چی فکر میکنی
ا/ت:جیغغغ
کوک؛جیمین بیچاره رو ترسوندی(خنده)
جین:نکن زدیش خاک رفت چشش یاع یاع
جیهوپ : وای وای بامزه
ا/ت : س...سلام
یونگی : سلام چرا لکنت گرفتی؟
ا/ت : خوب یکم استرس گرفتم(سرش رو انداخت پایین)
نامجون : همتون خیلی حرف میزنین خوب کوچولو اسمت چیه ؟ بچه ها بشینن من برم برای هممون نسکافه بگیرم
کوک:من شیر موز میخوام
نامجون:باشه بابا تو خونه کم میخوری
ا/ت : خنده ی ریز(همه نگاهش کردن)
ا/ت: آمم ببخشید خیلی کیوتین
تهیونگ:کم تر صحبت کنین(سرد)
جین:ته ته چرا اینقدر سردی چه عجب حرف هم زدی
تهیونگ: زِر زِر زیاد میکنی
ا/ت:ببخشید فکر کنم مزاحمم با اجازه خدافظ
کوک: تهیونگ بچه رو ترسوندی
ویو زنگ خونه
زنگ خونه خورد همه وسایلمون رو جمع کردیم همه رفتن و فقط و اون هفت نفر و من بودیم
وسایلم و جمع کردم آروم حرکت کردم قدم اول و گذاشتم ولی یهو زیر دلم تیر کشید برای همین نشستم زمین
ا/ت:آیییییی دلمم(اشک تو چشماش جمع شده)
یونگی:چی شد خوبی؟
جیهوپ: کوچولو حالت خوبی؟
تهیونگ : قرص هات رو خوردی؟(کمی سرد)
ا/ت: ت..تو...از....ک...کجا.....م...میدونی؟
تهیونگ: خودم برات گرفتم چون
ا/ت:سرش رو انداخت پایین
که یهوووو
چطوره؟
رفتم که دیدم اون پسره که منو نجات داده پیش من نشسته اِی به خوشکی شانس هعیی آروم رفتم و کنارش نشستم و معلم هم ادامه درسش داد چرا دروغ از میترسیدم
برای همین ازش جزوه نخواستم رفتم اون جلویی گفتم
ا/ت:میشه جزوه و کتاب ها رو بدی؟
جیمین:آره حتما چه کیوتی
ا/ت: (لپ هاش سرخ شد)
جیمین: بیا این جزوه و اینم کتاب ها کاره دیگه ای داشتی بهم بگو باشه؟
ا/ت:باشه
بعد شروع کردم نوشتن تا زنگ خورد و اینم تموم شد خیلی دلم درد میکرد از قرص و دارو هم بدم میاد پس نمیخورم آروم آروم با کمک دیوار رفتم تو حیاط و رسیدم به کافه ی مدرسه واسه خودم شیر موز گرفتم و نشستم و شروع کردم خوردن شیرموز به فکر این بودم که اون پسر جلویی چه قدر مهربونه باهاش دوست بشم آره دوست میشم خودشه
جیمین:به چی فکر میکنی
ا/ت:جیغغغ
کوک؛جیمین بیچاره رو ترسوندی(خنده)
جین:نکن زدیش خاک رفت چشش یاع یاع
جیهوپ : وای وای بامزه
ا/ت : س...سلام
یونگی : سلام چرا لکنت گرفتی؟
ا/ت : خوب یکم استرس گرفتم(سرش رو انداخت پایین)
نامجون : همتون خیلی حرف میزنین خوب کوچولو اسمت چیه ؟ بچه ها بشینن من برم برای هممون نسکافه بگیرم
کوک:من شیر موز میخوام
نامجون:باشه بابا تو خونه کم میخوری
ا/ت : خنده ی ریز(همه نگاهش کردن)
ا/ت: آمم ببخشید خیلی کیوتین
تهیونگ:کم تر صحبت کنین(سرد)
جین:ته ته چرا اینقدر سردی چه عجب حرف هم زدی
تهیونگ: زِر زِر زیاد میکنی
ا/ت:ببخشید فکر کنم مزاحمم با اجازه خدافظ
کوک: تهیونگ بچه رو ترسوندی
ویو زنگ خونه
زنگ خونه خورد همه وسایلمون رو جمع کردیم همه رفتن و فقط و اون هفت نفر و من بودیم
وسایلم و جمع کردم آروم حرکت کردم قدم اول و گذاشتم ولی یهو زیر دلم تیر کشید برای همین نشستم زمین
ا/ت:آیییییی دلمم(اشک تو چشماش جمع شده)
یونگی:چی شد خوبی؟
جیهوپ: کوچولو حالت خوبی؟
تهیونگ : قرص هات رو خوردی؟(کمی سرد)
ا/ت: ت..تو...از....ک...کجا.....م...میدونی؟
تهیونگ: خودم برات گرفتم چون
ا/ت:سرش رو انداخت پایین
که یهوووو
چطوره؟
- ۶.۰k
- ۰۳ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط