+کوک نگو چیز خاصی نیست..اگه من واسط یه ذره مهمم بگو اگه ن
+کوک نگو چیز خاصی نیست..اگه من واسط یه ذره مهمم بگو اگه نگی من میرم
-در هر دو صورت از دستت میدم من نمیخوام از دستت بدم
+منظورت چیه؟؟
-اگه نگم میری اگه بگم هم میری
+هرچی باشه تو بهم بگو من نمیرم
-از کجا معلوم
+کوک یعنی بهم اعتماد نداری
-چرا نداشته باشم معلومه دارم
+پش بگو دیگه لج نکن
-خب..من..
یهو گوشیم زنگ خورد بلند شدم و رفتم پیش کاناپه تو اتاق گوشیم اونجا بود دیدم ایدا زنگ زدا به ا.ت نگام کرد که داشت نگام میکرد گوشی رو جواب دادم و گفتم
-جونم زود بگو کار دارم
÷اولان سلام دومن منم خوبم مرسی
-نمک زود کارت رو بگو کار دارم
-اوپااا جدی داری میگی از دیروز نه ا.ت آمد نه تو معلومه هست کجای عالمین
-پیش همیم بهتر بیشتر از این مزاحم نشی
÷یااا اوپاا..بچه ها خیلی دارن میپرسن کجایین چی بگم؟؟
-به تهیونگ گوشی رو بده
÷اوک وایسا صداش بزنم
منتظر بودم تهیونگ بیاد به ا.ت نگا کردم که بغض کرده و مظلوم رو تخت نشسته همین جوری داشتم نگاش میکردم که صدای تهیونگ از پشت گوشی آمد گف
=جونم داش بگو
-کسی پیشته
=نه گوشی رو از خواهرت بردم و رفتم دور که صدامو نشنوه
-اوک ببین من چند روز نمیام هتل نه من نه ا.ت خبب
=خبب الان از من چی بر میاد
-ببین کل اون بچه ها دست تو امانتن مواظبشون باش دو روز دیگه شاید آمدم کلی بهت میگم مواظب همه باش
=اوک داس واری نداری
-نه برو چند ساعت ساحل بمونید بعد برید هتل قبل اینکه هوا تاریک بشه
=اوک خدافس
قطع کردم برگشتم ا.ت رو دیدم هنو ت همون حالته ولی موقعی که پلک زد اشکاش جاری شدن رفتم سمتش و گفتم
-ا.ت عشقم چرا داری گریه میکنی(نگران)
+چ..چرا...حرف...حرف نمیزنی.. لعنتی..من..هرچی..باشه..قبولش میکنم...بهتر از...اینکه...اینقدر...بی..خبر باشم..جون من بگووو(گریه و داد)
-من مافیاممم(داد) میفهمی من مافیام من بهت حق میدم اگه نخوای پیشم بمونی میتونی بری (داد)
+چیی..چی داری میگی
-همینی که شنیدی
+کیا اینو میدونن
-همه دنیا منو میشناسن من ارباب jk هستم همه کشور همه جهان منو اینجوری میشناسن
+ایدا میدونست
-نه..اون از همه چی بی خبره عین تو
+باورم نمیشه
-بهت حق میدم میتونی ب...
+چیوو برممم معلوم هست چی داری میگی...من تازه به آرزوم رسیدم بعد تو میگی برم
-منظورت چیه
یهو یادم آمد ا.ت گف دوست داره بایه مافیا ازواج کنه
+انگار دونستی چی میگم...ولی واقعا که میخوای برم باشه
ا.ت پاشد بره که گرفتمش و نشوندمش رو پام و گفتم
-غلط کردی بری جایی من از عصبانیت اینو گفتم
+ولی من اگه میرفتم صد در صد خودکشی میکردم چون نمیتونم دوریت رو تحمول کنم میدونی چقدر بده
-ولی هیچوقت اینکارو نکن
+حالا ولش دیگه کیا مافیان
-اگه بگم شوکه که نمیشی
+نه بابا
-اوک..تهیونگ..داداشت جیمین...نامی..
+چییی تهیونگ ولی اون خیلی بچن اون ۲۰ سالشه
-در هر دو صورت از دستت میدم من نمیخوام از دستت بدم
+منظورت چیه؟؟
-اگه نگم میری اگه بگم هم میری
+هرچی باشه تو بهم بگو من نمیرم
-از کجا معلوم
+کوک یعنی بهم اعتماد نداری
-چرا نداشته باشم معلومه دارم
+پش بگو دیگه لج نکن
-خب..من..
یهو گوشیم زنگ خورد بلند شدم و رفتم پیش کاناپه تو اتاق گوشیم اونجا بود دیدم ایدا زنگ زدا به ا.ت نگام کرد که داشت نگام میکرد گوشی رو جواب دادم و گفتم
-جونم زود بگو کار دارم
÷اولان سلام دومن منم خوبم مرسی
-نمک زود کارت رو بگو کار دارم
-اوپااا جدی داری میگی از دیروز نه ا.ت آمد نه تو معلومه هست کجای عالمین
-پیش همیم بهتر بیشتر از این مزاحم نشی
÷یااا اوپاا..بچه ها خیلی دارن میپرسن کجایین چی بگم؟؟
-به تهیونگ گوشی رو بده
÷اوک وایسا صداش بزنم
منتظر بودم تهیونگ بیاد به ا.ت نگا کردم که بغض کرده و مظلوم رو تخت نشسته همین جوری داشتم نگاش میکردم که صدای تهیونگ از پشت گوشی آمد گف
=جونم داش بگو
-کسی پیشته
=نه گوشی رو از خواهرت بردم و رفتم دور که صدامو نشنوه
-اوک ببین من چند روز نمیام هتل نه من نه ا.ت خبب
=خبب الان از من چی بر میاد
-ببین کل اون بچه ها دست تو امانتن مواظبشون باش دو روز دیگه شاید آمدم کلی بهت میگم مواظب همه باش
=اوک داس واری نداری
-نه برو چند ساعت ساحل بمونید بعد برید هتل قبل اینکه هوا تاریک بشه
=اوک خدافس
قطع کردم برگشتم ا.ت رو دیدم هنو ت همون حالته ولی موقعی که پلک زد اشکاش جاری شدن رفتم سمتش و گفتم
-ا.ت عشقم چرا داری گریه میکنی(نگران)
+چ..چرا...حرف...حرف نمیزنی.. لعنتی..من..هرچی..باشه..قبولش میکنم...بهتر از...اینکه...اینقدر...بی..خبر باشم..جون من بگووو(گریه و داد)
-من مافیاممم(داد) میفهمی من مافیام من بهت حق میدم اگه نخوای پیشم بمونی میتونی بری (داد)
+چیی..چی داری میگی
-همینی که شنیدی
+کیا اینو میدونن
-همه دنیا منو میشناسن من ارباب jk هستم همه کشور همه جهان منو اینجوری میشناسن
+ایدا میدونست
-نه..اون از همه چی بی خبره عین تو
+باورم نمیشه
-بهت حق میدم میتونی ب...
+چیوو برممم معلوم هست چی داری میگی...من تازه به آرزوم رسیدم بعد تو میگی برم
-منظورت چیه
یهو یادم آمد ا.ت گف دوست داره بایه مافیا ازواج کنه
+انگار دونستی چی میگم...ولی واقعا که میخوای برم باشه
ا.ت پاشد بره که گرفتمش و نشوندمش رو پام و گفتم
-غلط کردی بری جایی من از عصبانیت اینو گفتم
+ولی من اگه میرفتم صد در صد خودکشی میکردم چون نمیتونم دوریت رو تحمول کنم میدونی چقدر بده
-ولی هیچوقت اینکارو نکن
+حالا ولش دیگه کیا مافیان
-اگه بگم شوکه که نمیشی
+نه بابا
-اوک..تهیونگ..داداشت جیمین...نامی..
+چییی تهیونگ ولی اون خیلی بچن اون ۲۰ سالشه
۱.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.