باران که میبارد؛
باران که میبارد؛
دلم برایت تنگ تر می شود!
راه می افـتم...
بدون چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه...!!
مي روم…
به کجا…؟
نمیدانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند مي آمد…
نه خیابان به انتها مي رسید...
همسفر
این روزها دلم می گیرد
این روزها دلم می سوزد
برای تو !
برای خودم!
می خواهم همسفرت شوم
اما
تو در کدامین ایستگاه مسافری
من چمدانم را بسته ام
با بلیطی در دست
که نمی دانم
برای کدامین مقصد است
قطار ناکجا کی می آید؟!🦋🦋
ییلاق حضرت جانان عباس آباد جاده کلاردشت
دلم برایت تنگ تر می شود!
راه می افـتم...
بدون چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه...!!
مي روم…
به کجا…؟
نمیدانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند مي آمد…
نه خیابان به انتها مي رسید...
همسفر
این روزها دلم می گیرد
این روزها دلم می سوزد
برای تو !
برای خودم!
می خواهم همسفرت شوم
اما
تو در کدامین ایستگاه مسافری
من چمدانم را بسته ام
با بلیطی در دست
که نمی دانم
برای کدامین مقصد است
قطار ناکجا کی می آید؟!🦋🦋
ییلاق حضرت جانان عباس آباد جاده کلاردشت
۱.۵k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.