یکی از عصبی ترین کشورهای جهانیم

یکی از عصبی ترین کشورهای جهانیم ؛
چون نه جوری که باید خودمان و دیگران را درک می کنیم و نه از دردها و مشکلاتمان ، با هم حرف می زنیم ،
شده ایم کوهی از حرف های ناگفته و بغض های تلنبار شده ،
شده ایم انباری پر از خشم و بیتابی ... خشمی که واکنشِ ناگزیری به احساسات مهار شده و تمایلات و آرزوهای سرکوب شده مان است .
همیشه در عمیق ترین لایه های وجودمان تشنه ایم ! تشنه ی بیان کردنِ احساسات زخم خورده ای که مدتهاست تبعیدشان کرده ایم .
ما صاحبِ روان های نادیده گرفته شده و شعورهای در حاشیه مانده ایم و شاید کمترین چیزی که در جهانمان اهمیت دارد ، روانِ یک انسان باشد .
به قدری فکر و مشغله مان زیاد است که فرصتی برای التیامِ دردهای روانمان نمی یابیم ، ناچارا روی زخم های کهنه مان راه می رویم و هر روز ، حالمان بدتر می شود ، دردهایمان بیشتر و زخم هایمان عمیق تر !
یکی از عصبی ترین کشورهای جهانیم چون هیچ چیزِ دنیایمان تکلیف و برنامه ی درستی ندارد ، دائما معلقیم میان اهداف و آرزوهای ناتمام !
پس تعجبی ندارد که حال و روزمان شبیه ارزهای توی جیبمان دائما در نوسان باشد !
.
دیدگاه ها (۱)

ما آدم‌ ها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران بگوییم...

مارکو : از بوسه من خوشت نیومد؟ورونیکا : کاش گناه نبود تا کام...

- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند، بعد همدیگر را می ش...

بیشتر روان‌شناسان خانواده معتقدندنامناسب‌ترین افراد برای #از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط