سناریو دازای پارت 1:
سناریو دازای پارت 1:
________________________________________________________
خب اول از همه اسم من هست ا/ت
ا/ت:امروز با دازای قرار دارم میخواستم بریم بیرون باهم خب قرار ساعت 7:30بود والان ساعت 4:30 خب رفتم یه دوشه نیم ساعتی گرفتم امدم موهامو خوشگل کردم خوب موهام هم بلند بود بیست دقیقه طول کشید تا خوشگ شن
خب الان ساعت5:40تا من آرایش کنم طول میکشه و یک ساعت و نیم طول کشیدساعت دیگه 7بود من تو لباسم یکی رو انتخاب کنم خب یه پیراهن صورتی و آبی داشتم اونو برداشتم و پوشیدم (عکس لیاسشو بعد براتون می زارم با لباس دازایو)
که یک دفعه گوشیم زنگ خورد و دازای بود
ا/ت:موشی موشی سلام دازایی خوبی
دازای:سلام بیبی من خوبم تو خوبی بیا پایین من دمه درتونم
ا/ت سری رفت پایین و کفش صورتی شو برداشت و پوشید و رفت بیرون
و دید دازای با بوگاتی جلو در مونده تا تو بیای
رفتی دازایو بغل کردی و گفتی
ا/ت :ددی دلم برات تنگ شده بود
و دازای خنندید و سوار شدین و راه افتادین
دازای:خوب پرنسس خانوم بریم کجا
ا/ت:بریم رستوران
و دازای قبول کرد و رفتین
شام خوردیم و بلند شدین رفتین امشب قرار بود خونه دازای بخوابین و اینکه دازای منحرفه بود
رسیدین خونه که با دازای رفتین تو اتاق
________________________________________________________
خب کرم داشتم و اینکه نظرتون رو بگین💜💜
________________________________________________________
خب اول از همه اسم من هست ا/ت
ا/ت:امروز با دازای قرار دارم میخواستم بریم بیرون باهم خب قرار ساعت 7:30بود والان ساعت 4:30 خب رفتم یه دوشه نیم ساعتی گرفتم امدم موهامو خوشگل کردم خوب موهام هم بلند بود بیست دقیقه طول کشید تا خوشگ شن
خب الان ساعت5:40تا من آرایش کنم طول میکشه و یک ساعت و نیم طول کشیدساعت دیگه 7بود من تو لباسم یکی رو انتخاب کنم خب یه پیراهن صورتی و آبی داشتم اونو برداشتم و پوشیدم (عکس لیاسشو بعد براتون می زارم با لباس دازایو)
که یک دفعه گوشیم زنگ خورد و دازای بود
ا/ت:موشی موشی سلام دازایی خوبی
دازای:سلام بیبی من خوبم تو خوبی بیا پایین من دمه درتونم
ا/ت سری رفت پایین و کفش صورتی شو برداشت و پوشید و رفت بیرون
و دید دازای با بوگاتی جلو در مونده تا تو بیای
رفتی دازایو بغل کردی و گفتی
ا/ت :ددی دلم برات تنگ شده بود
و دازای خنندید و سوار شدین و راه افتادین
دازای:خوب پرنسس خانوم بریم کجا
ا/ت:بریم رستوران
و دازای قبول کرد و رفتین
شام خوردیم و بلند شدین رفتین امشب قرار بود خونه دازای بخوابین و اینکه دازای منحرفه بود
رسیدین خونه که با دازای رفتین تو اتاق
________________________________________________________
خب کرم داشتم و اینکه نظرتون رو بگین💜💜
۴.۵k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲