نزدیک غروب هیجان آور کوچه

نزدیک غروب هیجان آور کوچه
من باز به شوق تو نشستم سر کوچه

گل های سر روسری ات مثل همیشه
زنبور عسل ریخته سرتاسر کوچه

از دوختن چشم قشنگت به زمین است
نقشی که چنین حک شده در باور کوچه

اینگونه نگین در همه ی عمر ندیدم
اینقدر برازنده بر انگشتر کوچه

«گل در برو می در کف و معشوق ...» خدایا
من مست غزلخوانی سکرآور کوچه

لب تر کن تا ور بکشد پاشنه اش را
بی واهمه یکبار دگر قیصر کوچه

من کشته ی این عشقم و باید بگذارند
فردای جهان نام مرا برسر کوچه

#مرگ_بر_کرونا😁
دیدگاه ها (۴)

پرسیدی‌ام از عشق و جوابی نشنیدیبشنو که سزاوارِ سکوت است، سؤا...

لبخند اردیبهشت روی لب‌های توستتو که میخندیبرایم زمین چیزی از...

جنبه محبت نداریمظرفیتمان که تکمیل شدغرورمان سرریزمیشودو سِیل...

تَمامِ فِنجان هاے قَهوه،ڪـــہ مـــےگفتند؛ما بـــہ هَم نِمیرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط