از جدا شدن نوشتی رو تن زخمی هر برگ

از جدا شدن نوشتی ؛ رو تن زخمی هر برگ
گریه کردم و نوشتم ؛ نازنینم یا تو یا مرگ
به تو گفتم باورم کن میان این همه دیوار
تو با لبخندی نوشتی همنفس خدانگهدار....
دیدگاه ها (۲)

دلـمـ بہ شبــ خوشــهســاڪتــ وسیـــاه و ســـرد❣

ﺳﻮﺧﺘﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ✨ ﺑﺰﻥ ﺷﺎﯾﺪﺗﻮﺧﺎﻣﻮﺷﻢ ﮐﻨﯽ✨ ﺷﺎﯾﺪﺍﻣﺸﺐ✨ ﺳﻮﺯﺵ ﺍﯾﻦ ﺯﺧﻢ ...

وقتے نباشےتحمل تنهایـےڪار ساده اے نیستچون تنهایـے قبل ازتو ب...

راه دل عشاق زد آن چشم خماریپیداست از این شیوه که مست است شرا...

یه مشت کاغذ تا شده گرفت‌ جلوی صورتم و گفت انتخاب کن. یه لبخن...

اینو دیدم یاد یه اتفاق افتادم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط