نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی

نه با صحرا سری دارم نه باگلزار سودایی
به هر جا می روم از خویش می بالد تماشایی

به بیدردی در این محفل چه لازم متهم بودن.

گدازی‌، گریه‌ای‌، اشکی‌، جنونی‌، ناله‌ای‌، وایی
دیدگاه ها (۷)

دلم هوای پاییز دارد باران های نوازشگر..!!برگ های نارنجیصدای ...

به امن یجیب نگاهت قـــــسم هــــنوزم "دلم " مست چشماته

از ترحم . تا مروت . از مدارا تا وفا هر چه را کردم طلبدیدم ز ...

بی زحمت تو با تو وصالی است مرافارغ ز تو با تو حسب حالی است م...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_286_چرا گریه میکنی دخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط