Island of Hawaii
part 20
جیمین : هنوز هم به هم اهمیت نمیدیم من هنوز هم از هایون بدم میاد.هایون: نه من عاشق چشم و ابروتم آدم خوار بدبخت . جیمین از روی مبل بلند شد و برو به روی همایون ایستاد و گفت : هی تو ...جونگ کوک نگذاشت حرف جیمین تمام شود و گفت: جیمین بسه. جیمین: آخه به من میگه آدم خوار بدبخت. همایون : خب مگه نیستی. جیمین با حرص دندان هایش را به هم فشرد و گفت: برات دارم هایون خانم. هایون عدای جیمین را در آورد: برات دارم همایون خانم . جیمین خواست حرف بزند که کیونگ می مانع آن شد و گفت : بسه دیگه داشتید ادامه ی اتفاقات دیشب را تعریف میکردید مگه نه جونگ کوک. جونگ کوک که نشسته بود و به بحث این دوتا نگاه میکرد و حرص میخورد. کیونگ می: هی با تو هستم جونگ کوک. جونگ کوک: ببخشید آخه ببین دیوونه بازیاشونو مغزم درگیرشون بود. کیونگ می برگشت و به جیمین نگاه کرد و گفت: همه بشینید میخوام ادامه داستان را بشنوم.
Continue view hayoon in 7:45
ببین هایون الان اگر خوناشامی متوجه این بشود که من از خونی غیر از خون سلطنتی اونم از خون یک زن آشامیدم خیلی اتفاقات بدی می افتد هم برای من و هم برای تو پس باید با هم یه جوری کنار بیایم متوجه هستی؟ هایون سرش را پایین انداخت و گفت: باشه اما چرا دردسر بشه مگه تو خوناشام نیستی خب باید خون بخوری خودت هم میگی میمردی اگر این کار را نمیکردی........- ادامه دارد-
جیمین : هنوز هم به هم اهمیت نمیدیم من هنوز هم از هایون بدم میاد.هایون: نه من عاشق چشم و ابروتم آدم خوار بدبخت . جیمین از روی مبل بلند شد و برو به روی همایون ایستاد و گفت : هی تو ...جونگ کوک نگذاشت حرف جیمین تمام شود و گفت: جیمین بسه. جیمین: آخه به من میگه آدم خوار بدبخت. همایون : خب مگه نیستی. جیمین با حرص دندان هایش را به هم فشرد و گفت: برات دارم هایون خانم. هایون عدای جیمین را در آورد: برات دارم همایون خانم . جیمین خواست حرف بزند که کیونگ می مانع آن شد و گفت : بسه دیگه داشتید ادامه ی اتفاقات دیشب را تعریف میکردید مگه نه جونگ کوک. جونگ کوک که نشسته بود و به بحث این دوتا نگاه میکرد و حرص میخورد. کیونگ می: هی با تو هستم جونگ کوک. جونگ کوک: ببخشید آخه ببین دیوونه بازیاشونو مغزم درگیرشون بود. کیونگ می برگشت و به جیمین نگاه کرد و گفت: همه بشینید میخوام ادامه داستان را بشنوم.
Continue view hayoon in 7:45
ببین هایون الان اگر خوناشامی متوجه این بشود که من از خونی غیر از خون سلطنتی اونم از خون یک زن آشامیدم خیلی اتفاقات بدی می افتد هم برای من و هم برای تو پس باید با هم یه جوری کنار بیایم متوجه هستی؟ هایون سرش را پایین انداخت و گفت: باشه اما چرا دردسر بشه مگه تو خوناشام نیستی خب باید خون بخوری خودت هم میگی میمردی اگر این کار را نمیکردی........- ادامه دارد-
- ۳.۵k
- ۲۳ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط