پایِ سفره،روی تختِ حیاط نشسته ام
پایِ سفره،روی تختِ حیاط نشستهام
ڪم ڪم وقتِ افطار است؛
صدای قدمے که میآید؛سربلند میکنم
یا ودود !
خاتون با دو سلاحِ قوی به قصد جانم آمده؛
چگونه فکر کردهاست که من تاب می آورم؟!
هم زلف پریشان و هم پیراهن گلگلے؟!
بلند میگویَم؛
_خدایِ یاسهایِ پیراهناش؛نجاتے عنایت کن•.•
آرام میخندد؛تمام شد!
_خاتون؛روی قبرم بنویسے برای گلـدار هایت مُردمهـا!
با خشم و تعجب و خنده که نگاه میکنی
بله بله! حتما زنده میشوَم:'|
با خرما و آب افطار میکنیم،
البته من که فقط شعر خوردهام
وقتِ قسمت خوشمزه نماز میشود؛
آن هم جماعت؛
جماعتِ کوچک من و خاتون؛
که آخرش من دعا کنم تا بهشت ڪنار گلگلیهایت باشم
و تو این دعا را برای چهارخانههایم آمین بگویے؛..(:
ڪم ڪم وقتِ افطار است؛
صدای قدمے که میآید؛سربلند میکنم
یا ودود !
خاتون با دو سلاحِ قوی به قصد جانم آمده؛
چگونه فکر کردهاست که من تاب می آورم؟!
هم زلف پریشان و هم پیراهن گلگلے؟!
بلند میگویَم؛
_خدایِ یاسهایِ پیراهناش؛نجاتے عنایت کن•.•
آرام میخندد؛تمام شد!
_خاتون؛روی قبرم بنویسے برای گلـدار هایت مُردمهـا!
با خشم و تعجب و خنده که نگاه میکنی
بله بله! حتما زنده میشوَم:'|
با خرما و آب افطار میکنیم،
البته من که فقط شعر خوردهام
وقتِ قسمت خوشمزه نماز میشود؛
آن هم جماعت؛
جماعتِ کوچک من و خاتون؛
که آخرش من دعا کنم تا بهشت ڪنار گلگلیهایت باشم
و تو این دعا را برای چهارخانههایم آمین بگویے؛..(:
۱.۶k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.