سناریو وقتی دلتون رابطه میخواد ولی اونا خجالت میکشن
سناریو وقتی دلتون رابطه میخواد ولی اونا خجالت میکشن
نامی
ا.ت:نامی من دلم س..س میخواد
نامی:خدایا خودت کمکم کن...عزیزم نمیشه
ا.ت :چرا من دلم می خواد
نامی:تو گوه میخوری با من میخوای برو گمشو کتاب بخون کثافت
جین
ا.ت: جین میشه باهم دیگه س...س کنیم
جین:ههههههه خدا مرگم بده دختره ی پفیوز از جلو چشمام خفشو الان پوستم چروک میشه
ا.ت : اتفاقا رابطه برای پوست خوبه ها
جین :رابطه گوه میخوره
ا.ت:اهههههه اصلا نخواستیم
یونگی
ا.ت :شوگا من دلم....
شوگا:برو روی تخت
(شوگا خجالتو نمیشناسه)
هوپی
ا.ت:هوپی جونم میشه شب باهم دیگه چیز کنیم
هوپی : دختره ی پرو کی اینارو بهت یاد داده
ا.ت: هیچکی
هوپی: به من دروغ نگو
ا.ت:شوگا یاد داده
هوپی: شوووووووووگااااااااااااا
ا.ت:بدبخت شدش
جیمین
ا.ت : موچی جونم میسه باهم دیگه بریم روی تخت چیز میز کنیم اخه من دلم میخواد
جیمین:فاصله اجتماعیت رو با من حفظ کن تو دچار بیماری شدی
(ا.ت میاد رو پای جیمین)
جیمین:کووووووووووووک کمکم کننننننننن
ته
ا.ت:ته میای باهم بریم اتاق
ته:برای چی
ا.ت:باهم....
ته: خفشو نمیخواهم صداتو بشنوم
ا.ت :بزار حرفمو...
ته:برو با یونتان انقدر پایه هست
ا.ت😐
ته: یونتان بیا پیش خودم این دختره اشغال نمیخوادت
کوک
ا.ت: کوکی میای باهم حال کنیم
کوک:من به شیرموزام هیانت نمیکنم
ا.ت :منو بیشتر دوست داری یا شیر موز
کوک:صد در صد شیر.....
(دمپایی رو دست ا.ت دید)
کوک:عزیزم صد در صد تو
ا.ت :بیا بریم اتاق
کوک:اخه
ا.ت دوباره دمپایی برداشت
کوک:به قران اومدم
امیدوارم از این سناریو دخواستی که یکی از خوشگل های پیجمون خواسته بود خوشتون بیاد🌒✨
نامی
ا.ت:نامی من دلم س..س میخواد
نامی:خدایا خودت کمکم کن...عزیزم نمیشه
ا.ت :چرا من دلم می خواد
نامی:تو گوه میخوری با من میخوای برو گمشو کتاب بخون کثافت
جین
ا.ت: جین میشه باهم دیگه س...س کنیم
جین:ههههههه خدا مرگم بده دختره ی پفیوز از جلو چشمام خفشو الان پوستم چروک میشه
ا.ت : اتفاقا رابطه برای پوست خوبه ها
جین :رابطه گوه میخوره
ا.ت:اهههههه اصلا نخواستیم
یونگی
ا.ت :شوگا من دلم....
شوگا:برو روی تخت
(شوگا خجالتو نمیشناسه)
هوپی
ا.ت:هوپی جونم میشه شب باهم دیگه چیز کنیم
هوپی : دختره ی پرو کی اینارو بهت یاد داده
ا.ت: هیچکی
هوپی: به من دروغ نگو
ا.ت:شوگا یاد داده
هوپی: شوووووووووگااااااااااااا
ا.ت:بدبخت شدش
جیمین
ا.ت : موچی جونم میسه باهم دیگه بریم روی تخت چیز میز کنیم اخه من دلم میخواد
جیمین:فاصله اجتماعیت رو با من حفظ کن تو دچار بیماری شدی
(ا.ت میاد رو پای جیمین)
جیمین:کووووووووووووک کمکم کننننننننن
ته
ا.ت:ته میای باهم بریم اتاق
ته:برای چی
ا.ت:باهم....
ته: خفشو نمیخواهم صداتو بشنوم
ا.ت :بزار حرفمو...
ته:برو با یونتان انقدر پایه هست
ا.ت😐
ته: یونتان بیا پیش خودم این دختره اشغال نمیخوادت
کوک
ا.ت: کوکی میای باهم حال کنیم
کوک:من به شیرموزام هیانت نمیکنم
ا.ت :منو بیشتر دوست داری یا شیر موز
کوک:صد در صد شیر.....
(دمپایی رو دست ا.ت دید)
کوک:عزیزم صد در صد تو
ا.ت :بیا بریم اتاق
کوک:اخه
ا.ت دوباره دمپایی برداشت
کوک:به قران اومدم
امیدوارم از این سناریو دخواستی که یکی از خوشگل های پیجمون خواسته بود خوشتون بیاد🌒✨
- ۵.۱k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط