بر من چه رفته است پس از ضربه تبر

بر من چه رفته است پس از ضربه تبر
احساس می کنم که خودم نیستم دگر

از من چه مانده است از آن تک درخت باغ
جز یک دل شکسته و یک روح دربه در

هیزم شکن! چه دیررسیدی نگاه کن!
"دختر شکسته است مرا از تو زودتر"

سروی که در مقابل باد ایستاده بود
حالا نگاه کن شده کبریت بی خطر!!

"با موی قهوه ای" و "تنی لاغر و سپید"
در جعبه ای شبیه اتاقی بدون در

ای رهگذر! تو را به خدا این اتاق را
از دختری که یخ زده در شعر ها بخر..

آتش بزن به مغز من و دود کن مرا
از یاد هام خاطره ی باغ را ببر


سیدمهدی موسوی

دیدگاه ها (۱)

.این روزها چه قدر هوای تو می کنمحتی غروب، گریه برای تو می کن...

جاده دلگیرست وقتی عشق همراهت نباشد دوستان باشند, اما یار دلخ...

بر من چه رفته است پس از ضربه تبراحساس می کنم که خودم نیستم د...

دلبرا . . .در هوس دیدن رویتدل من تاب نداردنگهم خواب نداردقلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط