چه نشسته ای که فنجان دقایقت

چه نشسته ای که فنجان دقایقت
لبریز بی حوصلگی شده و فکرهای بیهوده
به جان آرامشت افتاده اند؟
پیاده روهای این شهر،
انتظار گام های آرام تو را می کشند،
و آغوش فراغت ها به روی
خستگی های تو باز است
چه کتاب ها که می شود بخوانی
و چه قهوه ها که می شود بنوشی...
چه نشسته ای که زندگی دارد از دهان می افتد
دیدگاه ها (۰)

ما نمیتوانیم زندگیمان را انتخاب کنیم اما میتوانیم تصمیم بگیر...

برای خوشبخت بودن لازم نیست به همه چیزهایی که دوست داری برسی ...

تفکرِ رسیدن به بن‌ بست را باید از بُن، بستزندﮔﻴﺖ ﺭﺍ، ﺧﻮﺩﺕ ﻣﯽ...

واسه چند لحظهچشماتو ببند و فقط گوش کن 🎶خوشبختی از آن کسی است...

می پرسین خب دادااااچ تو همین متن های خودت مشخصه که همون چین ...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

برده ﴾ ۸ part با صدای بلندی که از پشته درب اتاقش می آمد باع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط