just look at me
just look at me
twoshot
Shot one
من مین لونا عم و ² ساله با شوگا ازدواج کردم منو شوگا به اجبار ازدواج کردیم و من از این ازدواج راضی نبودم بعد از ⁶ماه من عاشق شوگا شدم ولی شوگا نه شوگا یه دوست دختر داشت و بهم گفت چون به اجبار ازدواج کردیم و اون عاشق یه دختر دیگست میتونه اون دختره رو بیاره خونه تو ⁶ ماهی که باهم ازدواج کردیم اصن برام مهم نبود ولی بعدش چرا وقتی دختره رو میاورد خونه من میرفتم توی اتاقم و گریه میکردم ما هنوز باهم رابطه نداشتیم ( خو دیگه بریم سراغ وانشات )
لونا ویو
شوگا اومد خونه بهش گفتم
لونا : سلام
شوگا : سلام ( سرد )
لونا ویو
رفت بالا تا لباساشو عوض کنه وقتی چند مین بعد که اومد پایین داشت با تلفن صحبت میکرد و میخندید بغض گلومو گرفته بود نفسام بالا نمیومد نتونستم بغضمو نگه دارم و قطره اشکی از گوشه چشمام چکید همون قطره اشکی که اصن براش مهم نبود بریزه یا نه همون قطره اشکی که شبا بالشت دخترکو خیس میکردم همونی که بخاطر نداشتن عشقش میریخت اشکم پاک کردم که اجوما صدامون زد
اجوما : غذا امادست دخترم
لونا : باشه الان میایم
شوگا رو صدا کردم و گفتم بیاد
شوگا ویو
رفته بودم بالا تا لباسمو عوض کنم که دیدم گوشیم زنگ میخوره به صفحه گوشی نگاه کردم که دیدم هایونه گوشی رو جواب دادم مشغول صحبت کردن بودیم همینطور از پله ها پایین میرفتم و متوجه لبخند روی لبم نمیشدم بعد از چند مین صحبتم با هایون تموم شد که لونا صدام کرد برم برای ناهار وقتی غذا میخوردم به لونا نگاه میکردم که دیدم با غذاش بازی میکنه گفتم
شوگا : چرا غذاتو نمیخوری ( سرد )
لونا : مگه برات مهمه ( داد )
شوگا : اگه نبود نمیپرسیدم ( داد)
لونا : اگه بود جلوی من با یکی دیگه نمیرفتی تو اتاق یا جلوی من نمیبوسیدیش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و با گریه و داد صحبت میکردم یا جلوی من بهش نمیگفتی بیبی من باید آسیب ببینم چرا چون تو یکی دیگه رو دوست داری و من عاشق توعم
شوگا : وقتی گفت من عاشقتم یه لبخندی زدم نمیدونم واسه چی ولی نتونستم تحمل کنم که اینجوری گریه میکنه برای همین بغلش کردم و نذاشتم بیشتر از این گریه کنه
شوگا : گریه نکن لونا نباید بخاطر من گریه کنی
لونا ویو
وقتی یه دفعه ای بغلم کرد خیلی تعجب کردم چون این اولین باره که بغلم میکنه احساس آرامش میکردم خودم بغلش سپردم یه لحظه از جهان خدافظی کردم سفت گرفتمش تا ولم نکنه
شوگا ویو
احساس میکردم یه فرشته تو بغلمه بوی توت فرنگی میداد چرا تا حالا شبا بغلش نکردم و نخوابیدم نمیخوام دیگه این بغل و از دست بدم براید بغلش کردم لباش و بوسیدم همون لبایی که مث خودش طعم توت فرنگی میداد نه نه من نمیزارم کسی فرشتمو ازم بگیره اون واقعا مث اسمش بی نقصه
twoshot
Shot one
من مین لونا عم و ² ساله با شوگا ازدواج کردم منو شوگا به اجبار ازدواج کردیم و من از این ازدواج راضی نبودم بعد از ⁶ماه من عاشق شوگا شدم ولی شوگا نه شوگا یه دوست دختر داشت و بهم گفت چون به اجبار ازدواج کردیم و اون عاشق یه دختر دیگست میتونه اون دختره رو بیاره خونه تو ⁶ ماهی که باهم ازدواج کردیم اصن برام مهم نبود ولی بعدش چرا وقتی دختره رو میاورد خونه من میرفتم توی اتاقم و گریه میکردم ما هنوز باهم رابطه نداشتیم ( خو دیگه بریم سراغ وانشات )
لونا ویو
شوگا اومد خونه بهش گفتم
لونا : سلام
شوگا : سلام ( سرد )
لونا ویو
رفت بالا تا لباساشو عوض کنه وقتی چند مین بعد که اومد پایین داشت با تلفن صحبت میکرد و میخندید بغض گلومو گرفته بود نفسام بالا نمیومد نتونستم بغضمو نگه دارم و قطره اشکی از گوشه چشمام چکید همون قطره اشکی که اصن براش مهم نبود بریزه یا نه همون قطره اشکی که شبا بالشت دخترکو خیس میکردم همونی که بخاطر نداشتن عشقش میریخت اشکم پاک کردم که اجوما صدامون زد
اجوما : غذا امادست دخترم
لونا : باشه الان میایم
شوگا رو صدا کردم و گفتم بیاد
شوگا ویو
رفته بودم بالا تا لباسمو عوض کنم که دیدم گوشیم زنگ میخوره به صفحه گوشی نگاه کردم که دیدم هایونه گوشی رو جواب دادم مشغول صحبت کردن بودیم همینطور از پله ها پایین میرفتم و متوجه لبخند روی لبم نمیشدم بعد از چند مین صحبتم با هایون تموم شد که لونا صدام کرد برم برای ناهار وقتی غذا میخوردم به لونا نگاه میکردم که دیدم با غذاش بازی میکنه گفتم
شوگا : چرا غذاتو نمیخوری ( سرد )
لونا : مگه برات مهمه ( داد )
شوگا : اگه نبود نمیپرسیدم ( داد)
لونا : اگه بود جلوی من با یکی دیگه نمیرفتی تو اتاق یا جلوی من نمیبوسیدیش دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و با گریه و داد صحبت میکردم یا جلوی من بهش نمیگفتی بیبی من باید آسیب ببینم چرا چون تو یکی دیگه رو دوست داری و من عاشق توعم
شوگا : وقتی گفت من عاشقتم یه لبخندی زدم نمیدونم واسه چی ولی نتونستم تحمل کنم که اینجوری گریه میکنه برای همین بغلش کردم و نذاشتم بیشتر از این گریه کنه
شوگا : گریه نکن لونا نباید بخاطر من گریه کنی
لونا ویو
وقتی یه دفعه ای بغلم کرد خیلی تعجب کردم چون این اولین باره که بغلم میکنه احساس آرامش میکردم خودم بغلش سپردم یه لحظه از جهان خدافظی کردم سفت گرفتمش تا ولم نکنه
شوگا ویو
احساس میکردم یه فرشته تو بغلمه بوی توت فرنگی میداد چرا تا حالا شبا بغلش نکردم و نخوابیدم نمیخوام دیگه این بغل و از دست بدم براید بغلش کردم لباش و بوسیدم همون لبایی که مث خودش طعم توت فرنگی میداد نه نه من نمیزارم کسی فرشتمو ازم بگیره اون واقعا مث اسمش بی نقصه
۹.۰k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.