من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

عهد نابستن به از آن که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

ای که گقتی مرو اندر پی خوبان زمانه

ماکجاییم در این بحر تفکر تو کجایی

عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت

همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

خلق گویند برو دل به هوای دگری ده

نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
دیدگاه ها (۹)

ﮔﺮﯾـــــــــﻪ...ﻓﺮﯾــــــــــــــــــــــــﺎﺩ...بغض.....ﺍﯾﻨﻬ...

اِحتیاجے بہ … تسبیح نیست …دستانت را ڪہ …بہ مڹ بدهے …با انگشت...

دنیا بدون شنیدن دوست دارم هایی با صدای مردونه جای خطرناکیه:

خیلی داغونممم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط