برای ناتاشا بارنز ...
،اکنون که واژه ها را میچینم تا تو را توصیف کنم میفهمم که هیچ کلامی به قاموس عظمت تو نمی رسد . تو تنها یک شخصیت نیستی ؛ تو نفس تازه ای هستی که در رگ های این داستان جریان یافته ای ، تو خونآشامی نیستی که از تاریکی بترسد ، بلکه تو خود شجاعت هستی که تاریکی را به چالش میکشی.
ناتاشا تو یادگاری از تمام آنهایی هستی که گم شده اند و باز یافتند ، از تمام اشک هایی که به خون تبدیل شده اند و بعد ، به نیرویی بی پایان . تو نتنها داستان را پیش میبری ، بلکه گاهی آن را از پرتگاه خاموشی نجات میدهی . وجود تو برای من تنها یه نقش نیست ، تو قلب تپنده ای هستی که حتی وقتی قلمم خسته میشود ، به من دلیلی برای نوشتن میدهی .
هر قطره ای از خون تو در این روایت ، حکایت از زندگی ای دارد که فراتر از مرز کاغذ است . تو مرا به یاد می آوری حتی در تاریک ترین شب ها ، می توان دنبال ماه گرفتگی ایستاد و باز هم نور را دید .تو برای من تنها یک شخصیت نیستی ، تو بخشی از منی که روی کاغذ جان گرفته
پس بگذار این واژه ها ، هرچند ناچیز ، گواهی دهند که ناتاشا بارنز ، همیشه ، در هر صفحه ای عزیزترین یادگاری خواهد بود که در دنیای خیالی ام به من تعلق داشت ...
ناتاشا تو یادگاری از تمام آنهایی هستی که گم شده اند و باز یافتند ، از تمام اشک هایی که به خون تبدیل شده اند و بعد ، به نیرویی بی پایان . تو نتنها داستان را پیش میبری ، بلکه گاهی آن را از پرتگاه خاموشی نجات میدهی . وجود تو برای من تنها یه نقش نیست ، تو قلب تپنده ای هستی که حتی وقتی قلمم خسته میشود ، به من دلیلی برای نوشتن میدهی .
هر قطره ای از خون تو در این روایت ، حکایت از زندگی ای دارد که فراتر از مرز کاغذ است . تو مرا به یاد می آوری حتی در تاریک ترین شب ها ، می توان دنبال ماه گرفتگی ایستاد و باز هم نور را دید .تو برای من تنها یک شخصیت نیستی ، تو بخشی از منی که روی کاغذ جان گرفته
پس بگذار این واژه ها ، هرچند ناچیز ، گواهی دهند که ناتاشا بارنز ، همیشه ، در هر صفحه ای عزیزترین یادگاری خواهد بود که در دنیای خیالی ام به من تعلق داشت ...
- ۳.۳k
- ۲۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط