خواستم دست به مویش ببرم

خواستم دست به مویش ببرم
خــواب شـود،
عطـر گیسـوش چنـان بـود
که بی هوشـم کـرد...!
#کاظم_بهمنی #مد
دیدگاه ها (۱)

تو مثل دلبری های پاییزمی مانیآدم نمی داند نگاهت کند یا کوچه ...

زلف آن است که بی شانه دل از جا ببرد .... #شهریار #مد

میان صبحهایم بنشین آفتاب شو تویِ چشمهایم برقص ...تو همان صبح...

تجربه‌ی اولین‌هابا تو زیباستمثلا...شروع همیناولین ثانیه‌های ...

خواستم دست به مویش ببرم خواب شود عطرِ گیسویش چنان بود که بی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط