مادر به خودت سوگندانگیزه ی فردا نیست

مادر به خودَت سوگند،انگیزه ی فردا نیست
این زندگی بی رحم مانندِ تو زیبا نیست
.
یک خاطره از دریا،صد خاطره با الکل
من خوب نمیبینم...سیگارِ من اینجا نیست؟؟
.
این شاعرِ جر خورده،این چهره ی مصنوعی
این وحشیِ بی دندان...مُحتاجِ تماشا نیست
.
این بار در این بُحران،تصمیم بدی دارم
هم تشنه ی جنجالم،هم شوق مُدارا نیست
#بیقراریهام #بهروز_رضایی
دیدگاه ها (۱)

میخواهم بلند بشوم و پنجره را باز بکنم ولی یک تنبلی سرشاری مر...

این روزها"بی"در دنیای من غوغا میکندبی مار ...بی نوآ ...بی حس...

‏پرواز هم دیگررویای آن پرنده نبود!دانه دانه پرهایش را چیدتا ...

‏بیا و دست‌هایت رابباف به دست‌هایممن دوست دارم قصه‌ای را که ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط