عشق پنهان
عشق پنهان
p2
ویو ا/ت
هفت سال گذشته و ما معروف ترین گروه جهان شدیم خیلی چیزا تغییر کرده مخصوصا قیافه و تیپامون بعضی وقتا عکسای قدیمیمونو نگاه میکنیم باورمون نمیشد ما ایناییم
ویو جیمین
وایی این هفت سال مث برقو باد گذشت خیلی همه چی تغییر کرده مخصوصا ا/ت خیلی خوشگل ترو کیوت تر شده و اینکه من حسم نسبت بهش خیلی زیاد شده و مطمئن شدم عاشقش شدم هر وقت با پسره دیگه ای میبینمش خیلی عصبی میشم ولی خب جرعت نمیکنم بش بگم
(خب بچه ها یه توضیح کوچولو بدم اینجا اعضا هر کدومشون یه خونه دارن و یه خوابگاه هم دارن ولی ا/ت اونجا نمیخوابه چون میگن دختره و اینا و هیت میگیره بعضی وقتا اعضا توی خوابگاه میخوابن که هفتا اتاق داره بعضی وقتا خونه خودشون)(توضیحمون کوچولو نبود😂👍)
ویو توی خوابگاه ساعت ۱۴:۰۰(همه هستن)
ا/ت:عشششش حوصلم سر رف گفتین بیایم اینجا چیکار کنیم
کوک:مگه تو خونه چیکار میخواستی بکنی کوچولو(خنده شیطانی)
ا/ت:خواب😏
شوگا:الحق دست پروردهی خودمی
ا/ت:😏💅
کوک:گگگگگگگ(بچمو حرص ندین)
ا/ت:ولی خدایی میگم حوصلم سر رفته چیکار کنیم
نامی:بیا کتاب بهون
ا/ت:حوصله ندارم
جین:بیا آشپزی کنیم
ا/ت:اگه دوست داری آخرین غذایی باشه که میخوری باشه
جین:نه نه ول کن
ته ته:بیا با یونتان بازی کن
ا/ت:باشه که دوباره بیاد منو گاز بگیرهه
ته ته:به من چه با تو حال نمیکنه
ا/ت:گگگگ
کوک:میای گیم؟
ا/ت:باشه حتما من،با تو،گیم اصلن
کوک:مگه من چمهه
ا/ت:داداش تو بازیا تو فقد میبرییی
کوک:عاها بله اینو میدونم هه😏(بله بچم اوستاس)
جیمین:ا/ت میخوام لایو بگیرم میای
ا/ت:ععععع ارهه الان میام(با دوییدن مگف)
نامی:این بود حوصله ی کتاب نداشت(درحال ورقه زدن)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا قبول کردم ولی وقتی جیمین گف سریع از جام پریدم و رفتم پیشش راستشو بخواین از نظر من همه ی اعضا رو مثل برادرام میبینم ولی جیمین نه هرطوری فک میکنم اصلن مث برادرم نمیبینمش فقد میخوام با اون باشم اصن یه حس آرامشی بم میده کلا به بقیه اعضا میگم هیونگ ولی به جیمین میگم اوپا اصن نمیتونم بگم هیونگ(مغز ادمین:الان این ینی چیی😐)
داشتم میرفتم بالا سمت اتاق جیمین درو باز کردم که یهو.........
..........................................
خب اینم پارت دوم دیر شد میدونم ولی خب چه کنیم دیگه
لایک و کامنت:انرژی و انگیزه من برای پارت های دیگه♥️
p2
ویو ا/ت
هفت سال گذشته و ما معروف ترین گروه جهان شدیم خیلی چیزا تغییر کرده مخصوصا قیافه و تیپامون بعضی وقتا عکسای قدیمیمونو نگاه میکنیم باورمون نمیشد ما ایناییم
ویو جیمین
وایی این هفت سال مث برقو باد گذشت خیلی همه چی تغییر کرده مخصوصا ا/ت خیلی خوشگل ترو کیوت تر شده و اینکه من حسم نسبت بهش خیلی زیاد شده و مطمئن شدم عاشقش شدم هر وقت با پسره دیگه ای میبینمش خیلی عصبی میشم ولی خب جرعت نمیکنم بش بگم
(خب بچه ها یه توضیح کوچولو بدم اینجا اعضا هر کدومشون یه خونه دارن و یه خوابگاه هم دارن ولی ا/ت اونجا نمیخوابه چون میگن دختره و اینا و هیت میگیره بعضی وقتا اعضا توی خوابگاه میخوابن که هفتا اتاق داره بعضی وقتا خونه خودشون)(توضیحمون کوچولو نبود😂👍)
ویو توی خوابگاه ساعت ۱۴:۰۰(همه هستن)
ا/ت:عشششش حوصلم سر رف گفتین بیایم اینجا چیکار کنیم
کوک:مگه تو خونه چیکار میخواستی بکنی کوچولو(خنده شیطانی)
ا/ت:خواب😏
شوگا:الحق دست پروردهی خودمی
ا/ت:😏💅
کوک:گگگگگگگ(بچمو حرص ندین)
ا/ت:ولی خدایی میگم حوصلم سر رفته چیکار کنیم
نامی:بیا کتاب بهون
ا/ت:حوصله ندارم
جین:بیا آشپزی کنیم
ا/ت:اگه دوست داری آخرین غذایی باشه که میخوری باشه
جین:نه نه ول کن
ته ته:بیا با یونتان بازی کن
ا/ت:باشه که دوباره بیاد منو گاز بگیرهه
ته ته:به من چه با تو حال نمیکنه
ا/ت:گگگگ
کوک:میای گیم؟
ا/ت:باشه حتما من،با تو،گیم اصلن
کوک:مگه من چمهه
ا/ت:داداش تو بازیا تو فقد میبرییی
کوک:عاها بله اینو میدونم هه😏(بله بچم اوستاس)
جیمین:ا/ت میخوام لایو بگیرم میای
ا/ت:ععععع ارهه الان میام(با دوییدن مگف)
نامی:این بود حوصله ی کتاب نداشت(درحال ورقه زدن)
ویو ا/ت
نمیدونم چرا قبول کردم ولی وقتی جیمین گف سریع از جام پریدم و رفتم پیشش راستشو بخواین از نظر من همه ی اعضا رو مثل برادرام میبینم ولی جیمین نه هرطوری فک میکنم اصلن مث برادرم نمیبینمش فقد میخوام با اون باشم اصن یه حس آرامشی بم میده کلا به بقیه اعضا میگم هیونگ ولی به جیمین میگم اوپا اصن نمیتونم بگم هیونگ(مغز ادمین:الان این ینی چیی😐)
داشتم میرفتم بالا سمت اتاق جیمین درو باز کردم که یهو.........
..........................................
خب اینم پارت دوم دیر شد میدونم ولی خب چه کنیم دیگه
لایک و کامنت:انرژی و انگیزه من برای پارت های دیگه♥️
۵.۹k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.