با من بخوان چو ایران نباشد تن من مباد

با من بخوان: چو ایران نباشد تن من مباد...

ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست

هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس

همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس

دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود

چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد

همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم

همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم

چنین گفت موبد که مردن بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام

اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار

شعر از: ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ ایران‌زمین
دیدگاه ها (۰)

گرچه گاهی تندبادی شاخه‌ای را هم شکست، سرو می‌ماند ولی توفان ...

سالروز آغاز امامت حضرت مهدی (عجل‌ الله تعالی فرجه الشریف) بر...

حلول ماه ربیع‌الاول مبارک باد...

تصاویر زیبا از اجتماع امت رسول الله (ص) با مداحی حسین طاهری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط