تو می خندی و جاری می شوم با عطر شب بوها

تو می خندی و جاری می شوم با عطر شب بوها
از اینجا میروم تا بیکران ها تا فراسوها

تو می خوانی برایم عشق را با لهجه ی باران
صدای تو رهایم می کند از این هیاهوها

نسیمی مهربان می آید از دریا به آرامی
دلم را می بری آهسته بر امواج گیسوها

چگونه مست و از خود بیخود و حیران نباشم من ؟
که در چشم تو حیرانند نرگس ها و آهوها

پس از این سهم من عشق است،پرواز است،آواز است
ببین ! تقسیم کردم آسمان را با پرستوها...
دیدگاه ها (۲)

باز دلتنگ توام میل بیابان دارمامشب اندازۀ صحرای تو باران دار...

این متن واقعا دلتنگ کننده است ...وقتی پشت سر پدرت از پله ها ...

ﺁﻗﺎﺍﺍﺍﺍ میگن دخترا خنگن قبوووووول ....همیشه روی مخ هستن قبوو...

چگونه دوست دارمت ؟بگذار روشهایم را بشمرمدوستت دارمبه ژرفا و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط