مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

آمدم گلایه کنم گفتند

آمـدم گلایه کنم، گفتند:
- کم نـق بزن، بقیه هم زندگی و بدبخـتی های خودشان را دارند .
بعد از آن سـکوت کردم، اما در سکوت هم دسـت از سرم برنداشتند . شب و روز نشسـتند و گفتند:
- حرف بزن آنقدر توی خـودت نریز .
و من با اینکه میدانسـتم حرف هم بزنم ده دقیقه بیشـتر طول نمی کشد تا عصبی از کنارم بلند شـوند و بروند ، حرف زدم تا شاید حـداقل راحتم بگذارند، اما هنوز جـمله ی دوم از دهانم در نـیامده بود که یک نفرشان گفت:
به خدا من بـدتر از این ها را تجـربه کردم این همه ادا در نیـار .
دیدگاه ها (۰)

من با داشـتن الگو بزرگ نشـدممن با افـرادی بزرگ شدم که نمی خو...

چرا علـم شریف تاریخ تکـرار میشود؟برای این که وقاحتها و پسـتی...

من هـرگز کسی را در زنـدگی ام حذف نکردمهمه آنها در حادثه اعـت...

تـو را می‌خواهمبرای پنجـاه سالگیشصـت سالگیهفـتاد سالگیتـو را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط