دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

‌دلربــایی همه آن نیست که عـاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری

بر حذر بـاش کـه ســر مــیشکند دیوارش


#حافظ

✍ ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
دیدگاه ها (۳)

دل من موزه یاد رفقاستنقشهایش همه از جنس وفاستمدتی هست ز دل ب...

طبیعی است پاییز، جای تابستان را می گیردولی قبول کنهیچکس جای ...

نازنشسته با طرب، چهره به چهره، لب به لبگوشه ی چشم مست تو،گفت...

موی سیاه تو آسمان پر ستاره من استو دفتر شعری که لا به لای هر...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط