شنبه شد ...دلهره دارم که سلامی ندهــی
شنبه شد ...دلهره دارم که سلامی ندهــی
نامه ای، دست خطی، شعرو پیامی ندهی
شنبه شد... وای چقدراین دل من میلرزد
نکند دلــــبری آغاز......کلامـــی ندهی
شنبه شد... مرغ دلم باز هوا خواه تو..آه
نگرانم ندهــی دانه و دامــی ندهـــی
شنبه شد... باز غزل پاره شده چشمانت
وای اگر از نگهت جرعه ی جامی ندهی
تو نه انگار ، نه انگار ، نه انگار ، که مـن
شنبه شد...دلهره دارم که سلامی ندهی
نامه ای، دست خطی، شعرو پیامی ندهی
شنبه شد... وای چقدراین دل من میلرزد
نکند دلــــبری آغاز......کلامـــی ندهی
شنبه شد... مرغ دلم باز هوا خواه تو..آه
نگرانم ندهــی دانه و دامــی ندهـــی
شنبه شد... باز غزل پاره شده چشمانت
وای اگر از نگهت جرعه ی جامی ندهی
تو نه انگار ، نه انگار ، نه انگار ، که مـن
شنبه شد...دلهره دارم که سلامی ندهی
۷۸۹
۰۴ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.