پارت۱۷
کوک: پس کای چیی
تهیونگ: میمونه خونه ی تو یا برمیگرده پیش مامان باباش تو آمریکا
کوک: اوهوم اوکی
تهیونگ: کوک
کوک: جونم
تهیونگ: مرسی بابات همه چی
کوک: چرا
تهیونگ: تو خیلی مهربونی ولی من خیلی بدی کردم بهت من هیچوقت خودمو نمیبخشم
کوک: مهم نیست مهم اینکه من الان دیگه تورو بخشیدم
تهیونگ: تو قلب مهربونی داری
کوک: توعم همینطور
من مطمئنم
کوک لباشو میزاره رو لبای تهیونگ
تهیونگ: با دستام گردنشو میگیرم و فا لذت فراوان همراهیش میکنم
اخ که چقدر دلم تنگ شده بود
بعد از ۵ مین
تهیونگ: پاشو بریم وسایلتو بردار
کوک: بریم
سوار ماشین شدیم رفتیم سمت خونه
زنگ زدم در باز شد
کای: سلاممم
کوک: سلاممم
کای: موفق شدی؟
کوک: آره
کای: ایول پسر مبارک
کوک: مرسی(خنده)
کای: من وسایلتو برات چیدم
کوک: چرا زحمت کشیدیم
کای: نه بابا چه زحمتی
کوک: دلم برات تنگ میشه
کای: منم ولی میرم آمریکا پیش مامان و بابام دلم براشون تنگ شده
کوک: مراقب خودت باشه باهم در تماسیم
کای: باشه توعم همینطورر
ویو کوک
سوار ماشین شدم
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.