دست من و زنجیر فکرش را نمیکردم

دستِ من‌ و زنجیـر ، فکرش را نمیکردم..

چه‌زود گشتم پیـر ، فکرش را نمیکردم 😓
دیدگاه ها (۳)

تنها و دل گرفته و بیزار و بی‌امید... از حال من مپرس که بسیا...

بی جهت نیست که بر اسم تو حساس شدم... مُرده دل بودم و با اشک...

سی‌سال در فراق پدر گریه‌کرد و گفت: «بازار شام» جای عزیزان م...

دیشب نگاهِ ساقی و امشب نگاهِ‌ شمر... خیلی میانِ دیشب و‌ امش...

وقتی حالت بد بود پیشت بودم،کمکت کردم این بود جواب خوبیام؟فکر...

زود باشید دست به جونبونید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط