عشق مخفی پارت 5
شوگا: باید به پلیس خبر بدیم..، من و جیمین و جونگ کوک و جیهوپ باهم میریم تو و نامجونم پیش تهیونگ بمونید
جین: حله..
جیمین: هیونگ...
شوگا: هوم؟..
جیمین: امم میشه به جای من نامجون هیونگ بیاد؟
شوگا: چراا؟
جیمی: چون... اه ولش کن میام
شوگا: اوکی
دکتر: اقای مین؟
شوگا: بله؟
دکتر: جناب کیم تهیونگ باشما کار دارن همراهم بیاید تا اتاقشون راهنمایی کنم..
شوگا: باشه..
ویو تهیونگ
چجوری به هیونگ بگم خواهر منم پیش اون عوضیه یعنی کمکم میکنه نجاتش بدم؟
تو این فکرا بودم که دکتر با شوگا هیونگ اومد دکتر رفت بیرون و هیونگ نشست کنارم
شوگا: خب... تهیونگا چیکار داری زود بگو باید برم لونا رو نجات بدم...
تهیونگ: هیونگ راستش.... خواهر منم پیش اون عوضیه من اگه خودم میتونستم میرفتم نجاتش میدادم ولی...
شوگا: تهیونگاا... تو بعد چند سال منو اینطوری میشناسی؟... یونا هم مثل خواهرمه
تهیونگ: مرسی هیونگ...
شوگا: من برم... کاری داشتی جین هیونگ و نامجون هستن
تهیونگ: اوکی... مرسی
شوگا: فعلا
ته: خدافظ...
پایان پارت 5
جین: حله..
جیمین: هیونگ...
شوگا: هوم؟..
جیمین: امم میشه به جای من نامجون هیونگ بیاد؟
شوگا: چراا؟
جیمی: چون... اه ولش کن میام
شوگا: اوکی
دکتر: اقای مین؟
شوگا: بله؟
دکتر: جناب کیم تهیونگ باشما کار دارن همراهم بیاید تا اتاقشون راهنمایی کنم..
شوگا: باشه..
ویو تهیونگ
چجوری به هیونگ بگم خواهر منم پیش اون عوضیه یعنی کمکم میکنه نجاتش بدم؟
تو این فکرا بودم که دکتر با شوگا هیونگ اومد دکتر رفت بیرون و هیونگ نشست کنارم
شوگا: خب... تهیونگا چیکار داری زود بگو باید برم لونا رو نجات بدم...
تهیونگ: هیونگ راستش.... خواهر منم پیش اون عوضیه من اگه خودم میتونستم میرفتم نجاتش میدادم ولی...
شوگا: تهیونگاا... تو بعد چند سال منو اینطوری میشناسی؟... یونا هم مثل خواهرمه
تهیونگ: مرسی هیونگ...
شوگا: من برم... کاری داشتی جین هیونگ و نامجون هستن
تهیونگ: اوکی... مرسی
شوگا: فعلا
ته: خدافظ...
پایان پارت 5
- ۱۶.۰k
- ۱۵ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط