تو آن جرعهی آبی

تو آن جُرعه‌ی آبی
که غلامان
به کبوتران می‌نوشانند
از آن پیش‌تر
که خنجر
به گلوگاهِشان نهند.

#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۲)

هنگام بدرقه عشقپیراهنی چندان سپید به تن کنکه گویی برهنه ای#ن...

من آبگیرِ صافیم ، اینک به سحر عشق از برکه های آینه راهی به م...

و ما همچناندوره می‌کنیمشب را و روز راهنوز را…‌#احمد_شاملو ‌۲...

من ریشه‌های تو را دریافته‌ام،با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفت...

وقتی نور هدایت إلهي، در دل کسی وارد بشودان دل گستره ی وسیعی ...

::..« از خانه ی زهرا ء می گذرد را ه بهشت .... »..::

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط