خاطره ای از یک مشهدی در سفر به اصفهان: 😀
خاطره ای از یک مشهدی در سفر به اصفهان: 😀
چند سال پیش تو اصفهان یه توالت عمومی رفتم ,
یکم کارم طول کشید و چند دقیقه تو دستشویی بودم ,
وقتی اومدم بیرون دیدم ۷-۸ نفر تو صف واستادن و تا منو دیدن شروع کردن به تیکه انداختن:
- عافِیت باشِد
-خسِّه نباشین.
-نه هنو انگار یه چیزی اِزد موندِس.
-فک کردم از میون رفدِی.
- های، چشادون وا شد.
- اصی انگار نور اِزدون ساطع میشد
-حالا اومدی سَری وزن.
- میخواسی صدا بِزنی تا بچا بیاند کُمِکِد…
- یُخدچی روغن بخور راش واشِد آ به خودِد صَتمه نزنی….
- میلگرد بود اینقده طول کشید؟
-خوردنش چِقَده طول کشیدِس که پَس دادنش اَنقَده شد؟
-از این دفعه که گذِشد …ایشالا اِز دفعه دیگه یه وِکیل بیگیر آ کارا بسپار دسِش آ خوددا راحت کون…
- دُشِک آ لاحاف میبُردی با خودد!
اصن یه کاری کردن تا مشهد دیگه دستشویی جرات نکردم برم 😓
چند سال پیش تو اصفهان یه توالت عمومی رفتم ,
یکم کارم طول کشید و چند دقیقه تو دستشویی بودم ,
وقتی اومدم بیرون دیدم ۷-۸ نفر تو صف واستادن و تا منو دیدن شروع کردن به تیکه انداختن:
- عافِیت باشِد
-خسِّه نباشین.
-نه هنو انگار یه چیزی اِزد موندِس.
-فک کردم از میون رفدِی.
- های، چشادون وا شد.
- اصی انگار نور اِزدون ساطع میشد
-حالا اومدی سَری وزن.
- میخواسی صدا بِزنی تا بچا بیاند کُمِکِد…
- یُخدچی روغن بخور راش واشِد آ به خودِد صَتمه نزنی….
- میلگرد بود اینقده طول کشید؟
-خوردنش چِقَده طول کشیدِس که پَس دادنش اَنقَده شد؟
-از این دفعه که گذِشد …ایشالا اِز دفعه دیگه یه وِکیل بیگیر آ کارا بسپار دسِش آ خوددا راحت کون…
- دُشِک آ لاحاف میبُردی با خودد!
اصن یه کاری کردن تا مشهد دیگه دستشویی جرات نکردم برم 😓
۱۵.۴k
۳۰ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.