آن یار کز او خانهما جای پری بود

آن یار کز او #خانه_ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز راز دل من #پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه‌ی او پرده دری بود

منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه‌ی صاحب نظری بود

از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بود

عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حُسن سر تاجوری بود

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود

خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه‌گری بود

هر گنج سعادت که خدا داد به #حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
دیدگاه ها (۱)

عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

تسلیم تقدیر

ایام خوش آن بود که با دوست بسر رفتباقی همه بی‌حاصلی و بی‌ثمر...

نیاز انسان مومن در کلام امام جواد علیه السلام

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط