معشوق جان به بهار آغشته ی منی

معشوق جان به بهار آغشته ی منی 
که موهای خیس ات را
خدایان بر سینه ام می ریزند
و مرا خواب می کنند
یک روزَمی
که بوی شانه تو خواب می بَرَدَم
معشوق جان به بهار آغشته ی منی تو
شانه بزن، هنگامه ی منی

من دستهای تو را
با بوسه هایم تُک می زدم
تو در گلوی من مخفی شدی
صبحانه پنهانی منی وقتی که نیستی
من چشمهای تو را
در چینه دانم مخفی نگاه داشته ام 💞

@D_F
دیدگاه ها (۹)

مینویسم برای تو تویی که دوستت دارم #بی_حد_و_اندازهبرای تویی ...

#سلام🌺 🍃 #مهربونای_عزیز_...💞 شب بهاریتون بخیرهمراه با آرا...

خدا چقدر برای خلق کردن این آدم‌ها وقت صرف کرده ؟آدمهایی که و...

نگاهم اما...گاهی حرف میزند...گاهی فریاد میکشد...و من همیشه ب...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط