اکنون تنها نیستم

اکنون تنها نیستم،
او اینجاست.
گاهی خیال می‌کنم رفته است،
اما باز به سویم پر می‌کشد،
صبح، ظهر یا شب.
پرنده‌ای ناخوشایند،
از آنِ من است.
پرنده من، پرنده درد!
بی‌نغمه و آواز،
بر شاخه تاب می‌خورد.
دیدگاه ها (۱)

#TextPic ࿐~ شبا ک نمیتونی بخابی بهم زنگ بزن تا بهت بگم چقدر ...

🌞 #متن_روز 🌛 قاعده ساده‌ست وقت رفتن فقط باید رفتبی‌جستجو بر...

برقصپیش از آنکه پروانه هاخاطره گل های پیراهنت رابرای شکوفه ه...

#فرصتآدمها فکر می کنند؛ اگر یک بار دیگر متولد شوند، جور دیگر...

قفس ای مونس تنهایی من بامن باش خسته از این همه تشویش سوالی ا...

خیلی وقت است ،دلم میخواهد قلمم را بردارم ، تمام حرف هایم را ...

در من دخترکی پر از شور و نشاط ، تمام روز ، با شادترین موزیک ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط