حسین جعفری جرجافکی
.
گفتم دلم عشق تو را هر شب تمنا میکند
خندیدی و بی اعتنا گفتی که بیجا میکند
گفتم که امشب چشم تو خون بر دل ما کرده است
گفتی که از این بدترش را صبحِ فردا میکند
گفتم چرا چشمت کشیده خط قرمز دور من
گفتی که دارد با تو تمرین الفبا میکند
شاید نمیداند که این مصداق حق الناسیَست
وقتی که موی بسته اش را پیشِ ما وا میکند
دل میکُند نفرین سر شب جد و آباد تو را
اما سحر خود را درآغوش تو پیدا میکند
این داستانِ عشقِ ما باید شود ضرب المثل
بشنو ز من این قصه را زیرا که غوغا میکند
"آقا محمد خان به حال مردم کرمان نکرد
کاری که هر شب چشم تو با این دل ما میکند"
گفتم دلم عشق تو را هر شب تمنا میکند
خندیدی و بی اعتنا گفتی که بیجا میکند
گفتم که امشب چشم تو خون بر دل ما کرده است
گفتی که از این بدترش را صبحِ فردا میکند
گفتم چرا چشمت کشیده خط قرمز دور من
گفتی که دارد با تو تمرین الفبا میکند
شاید نمیداند که این مصداق حق الناسیَست
وقتی که موی بسته اش را پیشِ ما وا میکند
دل میکُند نفرین سر شب جد و آباد تو را
اما سحر خود را درآغوش تو پیدا میکند
این داستانِ عشقِ ما باید شود ضرب المثل
بشنو ز من این قصه را زیرا که غوغا میکند
"آقا محمد خان به حال مردم کرمان نکرد
کاری که هر شب چشم تو با این دل ما میکند"
۲.۳k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.