تولد چویا

سلام به دوستانننن میدونم چند روز پیش تولد چویا بود ولی من یادم نبودددد ببخشیدد خب بریم شروع کنیم
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
#صحبت تلفنی دازای و ا.ت#
دازای: سلام ا.ت چان میرم سر موضوع اصلی میخوام چویا رو سوپرایز کنمم برای تولدش🤪
ا.ت: سلام دازای سان چه عالیی حالا من چیکار کنمم
دازای: دعوتش کردم خونمون ا.ت چان تو هم برو کیک بخررر بعد بیا خونه ی منننن باشه؟
ا.ت: های (باشه)
#صحبت تمام#
ویو ا.ت
فکر کنم دازای سان خیلی عجله داره باید سریع شروع کنم وایسا کادو چی بخرم فکر کنم یه ویس.کی خوب باشه
هاروکو(من): ا.ت کیک رو خرید و همچنین کادو و به طرف خونه ی دازای رفت
دازای: سلام ا.ت چانننن
ا.ت: سلاممممممم ام دازای شما که خونتون رو تزیین نکردید!
دازای: حیحی ا.ت چان یه فکر خفن دارم
هاروکو: دازای به ا.ت تمام فکری که داشت رو گفت. چویا رسید تا وارد شد....
چویا: سلام دازا(خوردن کیک تو صورت)
چویا: دازایه#@#####&&##@#@#@#
دازای:هاههههههههههه
هاروکو: چویا صورتشو شست و آمد کادو هاشو ببینه...
چویا: ا.ت چان بابت ویس.کی مرسی (بغل کردن ا.ت) (همون لحظه دازای میزنه پشت چویا)
چویا: دازاییییییییییی
دازای:😂😂😂😂
ا.ت: هعییی من چرا آمدم
چویا: هوی دراز تو چی گرفتی
دازای :من کادوی تورو دادم وقتی آمدی
چویا: دازای خیر نبینیییییییییییی من کیکمو خیلی دوست داشتمممم ( اخییییی)