دوست نداری نخون گزارش نده:)
دوست نداری نخون گزارش نده:)
تک پارتی جونگ کوک
درخواستی کمی اسکات
چند روزی بود جونگ کوک خیلی بام سرد شده بود منم که فضول به فکرم زد برم دنبالش ببینم چیکار میکنه
آهان راستی خودمو معرفی نکردم ا. تم 23 سالمه و 2 ساله ازدواج کردم و یه دختره تقریبا دوساله داریم
جونگ کوک داشت میرفت ( علامت کوک_ علمت ا. ت+)
_شب دیر میام خدافظ
+تو که همیشه دیر میای خدافظ
_دوباره شروع نکن*درو محکم بست *
منم زود رفتم حاضر شدم
+جویونگ عشقم من میرم بیرون تو یکم بازی کن تا من بیام( پدسگ طوریش بشه چی)
جویونگ:باسه مامای
جویونگ بوسیدم رفتم بیرون سوار تاکسی شدم دم شرکتش وایساد رفت تو شرکتش بعد از شیش هفت ساعت که تقریبا شب شده بود اومد بیرون سوار ماشینش شد رفت دم خونه ای زنگ خونه رو زد یه دختر اومد بیرون که بغضم گرفت رفت تو بغل کوک بعد همو بوسیدن منم همین طوری گریه میکردم گذاشتم دو سه ساعت بگذره
پرش به سه ساعت بعد
رفتم دم خونه چشمام از شدت گریه میسوخت اومدم زنگ بزنم ولی در باز بود رفتم تو خونه از تو یه اتاق صدای ناله میومد( بسم الله الرحمن الرحیم من چرا دارم اینو می نویسم)
درو اتاقو باز کردم که با صحنه ای دیدم گریم شدت گرفت هر دوتاشون لخت بودن که صورتشون به سمته من اومد
رفتم یه سیلی به جونگ کوک زدم(دستت بشکنه)
+جونگ کوک تو بچه داری عوضی چطور تونستی( بادادو گریه)
زود از اتاق زدم بیرون همین طور که داشتم میرفتم سمت ماشین سرم گیج رفت ولی بازم راه رفتم سوار ماشین شدم تو راه ماشین بلیط هواپیما گرفتم ماشین کوک دنبالمون میومد عوضی( دیگه داری بیشور میشی)
رسیدیم خونه جونگکوکم از ماشینش پیاده شد( یکم عقب تر از خونه کوک پارک کرده)رفتم تو که جویونگ گریه کرده بود اومد سریع بغلم سفت منو گرفته بود منم همین طوری که بغلم کرده بود بردمش تو اتاق درو قفل کردم
+چرا گریه کردی
جویونگ :دلم واست تنگ سده بود
+الان من اومدم ولی ما می خوایم یه جایی بریم اونم بدون بابا خوش بگذرونیم بابا کار داره نمیاد باشه
جویونگ:باسه ولی تی سده چلا گریه کدی
+هیچی قربونت برم
صدا داد جونگ کوک از پشت در اتاق میومد
+جویونگ گوشتو بگیر
جویونگ :باسه
چمدونو برداشتم همین که داشتم لباسمو می ریختم تو چمدون جونگ کوک درو شیکوند اومد تو که جویونگ جیغو گریه کرد بغلش کردم
+چیزی نیست قربونت برم چیزی نیست گریه نکن
جویونگ محکم منو گرفته بود
جویونگ :چلا درو شکوندی بابا
_جویونگ برو تو اتاقت من با مامانت کار دارم( خیلی آروم تو گوشه جویونگ )
جویونگ:باسه ولی مامانمو اذیت نکن
_چرا اذیت کنم برو
جویونگ رفت بیرون منم پاشدم برم بیرون که جونگ کوک دستمو گرفته بود_ تو هیچ جا نمیری( داد)
+ تو کیه منی هان؟( جیغ)
_ من کیتم آره بزار بت بفهمونم من شوهرتم پدر بچتم( داد)
تک پارتی جونگ کوک
درخواستی کمی اسکات
چند روزی بود جونگ کوک خیلی بام سرد شده بود منم که فضول به فکرم زد برم دنبالش ببینم چیکار میکنه
آهان راستی خودمو معرفی نکردم ا. تم 23 سالمه و 2 ساله ازدواج کردم و یه دختره تقریبا دوساله داریم
جونگ کوک داشت میرفت ( علامت کوک_ علمت ا. ت+)
_شب دیر میام خدافظ
+تو که همیشه دیر میای خدافظ
_دوباره شروع نکن*درو محکم بست *
منم زود رفتم حاضر شدم
+جویونگ عشقم من میرم بیرون تو یکم بازی کن تا من بیام( پدسگ طوریش بشه چی)
جویونگ:باسه مامای
جویونگ بوسیدم رفتم بیرون سوار تاکسی شدم دم شرکتش وایساد رفت تو شرکتش بعد از شیش هفت ساعت که تقریبا شب شده بود اومد بیرون سوار ماشینش شد رفت دم خونه ای زنگ خونه رو زد یه دختر اومد بیرون که بغضم گرفت رفت تو بغل کوک بعد همو بوسیدن منم همین طوری گریه میکردم گذاشتم دو سه ساعت بگذره
پرش به سه ساعت بعد
رفتم دم خونه چشمام از شدت گریه میسوخت اومدم زنگ بزنم ولی در باز بود رفتم تو خونه از تو یه اتاق صدای ناله میومد( بسم الله الرحمن الرحیم من چرا دارم اینو می نویسم)
درو اتاقو باز کردم که با صحنه ای دیدم گریم شدت گرفت هر دوتاشون لخت بودن که صورتشون به سمته من اومد
رفتم یه سیلی به جونگ کوک زدم(دستت بشکنه)
+جونگ کوک تو بچه داری عوضی چطور تونستی( بادادو گریه)
زود از اتاق زدم بیرون همین طور که داشتم میرفتم سمت ماشین سرم گیج رفت ولی بازم راه رفتم سوار ماشین شدم تو راه ماشین بلیط هواپیما گرفتم ماشین کوک دنبالمون میومد عوضی( دیگه داری بیشور میشی)
رسیدیم خونه جونگکوکم از ماشینش پیاده شد( یکم عقب تر از خونه کوک پارک کرده)رفتم تو که جویونگ گریه کرده بود اومد سریع بغلم سفت منو گرفته بود منم همین طوری که بغلم کرده بود بردمش تو اتاق درو قفل کردم
+چرا گریه کردی
جویونگ :دلم واست تنگ سده بود
+الان من اومدم ولی ما می خوایم یه جایی بریم اونم بدون بابا خوش بگذرونیم بابا کار داره نمیاد باشه
جویونگ:باسه ولی تی سده چلا گریه کدی
+هیچی قربونت برم
صدا داد جونگ کوک از پشت در اتاق میومد
+جویونگ گوشتو بگیر
جویونگ :باسه
چمدونو برداشتم همین که داشتم لباسمو می ریختم تو چمدون جونگ کوک درو شیکوند اومد تو که جویونگ جیغو گریه کرد بغلش کردم
+چیزی نیست قربونت برم چیزی نیست گریه نکن
جویونگ محکم منو گرفته بود
جویونگ :چلا درو شکوندی بابا
_جویونگ برو تو اتاقت من با مامانت کار دارم( خیلی آروم تو گوشه جویونگ )
جویونگ:باسه ولی مامانمو اذیت نکن
_چرا اذیت کنم برو
جویونگ رفت بیرون منم پاشدم برم بیرون که جونگ کوک دستمو گرفته بود_ تو هیچ جا نمیری( داد)
+ تو کیه منی هان؟( جیغ)
_ من کیتم آره بزار بت بفهمونم من شوهرتم پدر بچتم( داد)
۸.۵k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.